کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نفض
لغتنامه دهخدا
نفض . [ ن َ ] (ع مص ) افشاندن . (غیاث اللغات ). بیفشاندن جامه . (زوزنی ). برفشاندن جامه و درخت را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). فشاندن درخت و جامه . (از بحرالجواهر). برفشاندن و تکان دادن جامه را تا گرد و غبارش زایل شود. (از اقرب الموارد) (از ناظم ال...
-
نفض
لغتنامه دهخدا
نفض . [ ن َ ف َ ] (ع اِ) برگ و میوه ٔ زیر درخت افتاده ، یا آن که از فشاندن افتد. (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دانه ٔ انگور که بعض آن در بعض گرفته باشند . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). دانه های انگور به ...
-
نفض
لغتنامه دهخدا
نفض . [ ن ِ ] (ع اِ) پشکل زنبور یا کرم مرده ٔ آن که در جای شهد افتاده باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). فضله ٔ کبت یا کبت مرده ای که درشان افتاده باشد. (ناظم الاطباء). || انگبین کرم افتاده که بدان خانه ٔ زنبوران را مع آس آلایند تا زنبور در آن درآید و ...
-
نفض
لغتنامه دهخدا
نفض . [ ن ُ ف ُ ] (ع اِ) ج ِ نفاض . رجوع به نفاض شود.
-
واژههای همآوا
-
نفذ
لغتنامه دهخدا
نفذ. [ ن َ ] (ع مص ) درگذشتن از قوم و خلاف ورزیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درگذشتن از قوم و پشت سر گذاشتن ایشان را. نفاذ. (اقرب الموارد) (متن اللغة) (المنجد). نفوذ. (المنجد). || درگذشتن تیر از جائی که رسد یا بیرون آمدن سر تیر به طرف دیگر و تم...
-
نفذ
لغتنامه دهخدا
نفذ. [ ن َ ف َ ] (ع اِمص ) نفاذ. روانی چیزی . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). انفاذ. (اقرب الموارد) (متن اللغة) (ناظم الاطباء). روانی . اجرا. (ناظم الاطباء). اسم است از انفاذ. (از متن اللغة). نفوذ. (ناظم الاطباء). گویند: طعنة لها نفذ؛ ای طعنة نافذة....
-
نفز
لغتنامه دهخدا
نفز. [ ن َ ] (ع مص ) برجستن آهو . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). برجستن آهو بره در دویدن . (فرهنگ خطی ) (از متن اللغة). نَفَزان . (منتهی الارب ) (متن اللغة). نفوز. (متن اللغة). || مردن . (از المنجد) (از متن اللغة) (...
-
جستوجو در متن
-
نفوض
لغتنامه دهخدا
نفوض . [ ن ُ ] (ع مص ) به شدن از بیماری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || نَفض . رجوع به نفض شود.
-
نفیضی
لغتنامه دهخدا
نفیضی . [ ن ِف ْ فی ضا ] (ع اِ) جنبش . لرزه . (منتهی الارب ). حرکة. رعدة. نِفِضی ّ̍. (اقرب الموارد). || (مص ) نفض . (ناظم الاطباء).
-
نفاض
لغتنامه دهخدا
نفاض . [ ن ِ ] (ع اِ) نوعی از ازار طفلان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). ج ، نُفُض . || جامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از متن اللغة). یقال : ما علیه نفاض ؛ ای شی ٔ من الثیاب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گستردنی...
-
تکان دادن
لغتنامه دهخدا
تکان دادن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) از جای خود حرکت دادن و راندن و لرزانیدن وجنبانیدن . (ناظم الاطباء). || جنبانیدن چنانکه دوای مایع را در شیشه . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || به زیر و بالا بسختی و شدت پیاپی حرکت دادن ، چنانکه فرش قالین را برای فروریزا...
-
لرزانیدن
لغتنامه دهخدا
لرزانیدن . [ ل َ دَ ] (مص ) ارعاد. (تاج المصادر). ترعیش . (زوزنی ). ارعاش .(منتهی الارب ). ارجاد. (تاج المصادر). نفض . فشاندن . افشاندن . تلتلة. (منتهی الارب ). قرقفة. (منتهی الارب ).شیبانیدن . (برهان ). شیوانیدن . لرزاندن : دست کو لرزان بود از ارتعا...
-
نشنشة
لغتنامه دهخدا
نشنشة. [ ن َ ن َ ش َ ] (ع اِ) آواز جوشش دیگ . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || آواز حرکت زره و کاغذ ولباس نو. (از اقرب الموارد) (از المنجد). خش خش . || (مص ) به شتاب پوست باز کردن . (منتهی الارب )(آنندراج ). بشتاب پوست برکندن . (از ناظ...