کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفسة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نفسة
لغتنامه دهخدا
نفسة. [ ن ُ س َ ] (ع اِ) مهلت . زمان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: لک فی هذا نفسة.
-
واژههای مشابه
-
یک نفسه
لغتنامه دهخدا
یک نفسه . [ ی َ /ی ِ ن َ ف َ س َ / س ِ ] (ص نسبی ) به اندازه ٔ یک نفس . به قدر یک نفس . یک دمه . || به مدت یک دم زدن .- یک نفسه لاله ؛ لاله که از عمر او دم زدنی گذشته باشد : لاله گهر سوده و فیروزه گل یک نفسه لاله و یک روزه گل . نظامی .و رجوع به یک ن...
-
آکل نفسه
لغتنامه دهخدا
آکل نفسه . [ ک ِ ل ُ ن َ س ِه ْ ] (ع اِ مرکب ) فرفیون . فربیون . افربیون . انفسه . حافظالنحل . حافظالاطفال . تاکوب . لبن سوداء. || کافور. || نفت .
-
قاتل نفسه
لغتنامه دهخدا
قاتل نفسه . [ ت ِ ل ُ ن َ س ِ ] (ع اِ مرکب ) شامل کافور و فرفیون و مانند آن است که بنفسه تحلیل و نقصان پذیر باشند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). نوعی از اشق است . جنسی از آس است . (مفاتیح ).
-
نافخ نفسه
لغتنامه دهخدا
نافخ نفسه . [ ف ِ خ ُ ن َ س ِ ](ع اِ مرکب ) تنوری است در جائی بادگیر کیمیائیان راکه از زیر بر سه پایه استوار است و دیواره و بن آن سوراخ سوراخ بوده و سکوئی از گل دارد و دوا را در کوزه به گل گرفته کنند و بر آن نهند. (یادداشت مؤلف ).
-
قیاس فی نفسه
لغتنامه دهخدا
قیاس فی نفسه . [ س ِ ن َ س ِه ْ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قیاسی است که مقدمات آن فی نفسه صادق و اعرف نزد عقلا باشد از نتیجه و نحوه ٔ تألیف منتج باشد. (فرهنگ فارسی معین از شفا ج 2 ص 209).
-
لو خلی و نفسه
لغتنامه دهخدا
لو خلی و نفسه . [ ل َ خ ُل ْ لی َ وَ ن َ س َه ْ ] (ع جمله ٔفعلیه ) اگر او را به خویش گذارند. لو خلی و طبعه : الانسان لو خلی و نفسه فانه صادق و قد تزول عنه فطرة الصدق بمانع اقوی فیلتجی ٔ الی الکذب . ان ّ الحجر المتحرک حول الارض لو خلی و نفسه فحکمه الس...
-
واژههای همآوا
-
نفثة
لغتنامه دهخدا
نفثة. [ ن َ ث َ ] (ع اِ) یکی نفث است . (از اقرب الموارد). رجوع به نفث شود. || دمیدگی . || دمیدگی افسونگر و دم دهنده . (ناظم الاطباء). || انداخته شده . (یادداشت مؤلف ). || کلام . (یادداشت مؤلف ).
-
نفصة
لغتنامه دهخدا
نفصة. [ ن ُ ص َ ] (ع اِ) یک لخت خون . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). لخته ای خون . دفعة من الدم . (اقرب الموارد). ج ، نُفَص .
-
جستوجو در متن
-
الیة
لغتنامه دهخدا
الیة. [ اِل ْ ی َ ] (ع اِ) جانب . گویند: جاء من الیة نفسه ؛ یعنی خودش آمدبی آنکه وادارش کنند. (از متن اللغة). در حدیث آمده : لایقام الرجل من مجلسه حتی یقوم من الیة نفسه ؛ ای من قبل نفسه من غیر أن یزعج او یقام . (ناظم الاطباء).
-
ختور
لغتنامه دهخدا
ختور. [ خ ُ ] (ع مص ) غدر کردن . (از منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (متن اللغة) (معجم الوسیط). این کلمه مصدر دیگر«خَتر» است . || خباثت و فساد طبع : خترت نفسه ؛ خبثت و فسدت نفسه .
-
عذم
لغتنامه دهخدا
عذم . [ ع َ ] (ع مص ) گزیدن یا بسختی خوردن اسب . (از قطرالمحیط) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || دور نمودن از خود. (آنندراج ) (منتهی الارب )؛ عذم عن نفسه رأی دفع عن نفسه . (از قطرالمحیط) (اقرب الموارد). || نکوهیدن . (قطرالمحیط) (از اقرب الموارد)...