کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفر بر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
یک نفر
لغتنامه دهخدا
یک نفر. [ ی َ / ی ِ ن َ ف َ ] (ضمیر مبهم مرکب ) کسی . شخصی . (ناظم الاطباء).
-
قشلاق نفر
لغتنامه دهخدا
قشلاق نفر. [ ق ِ ؟ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان ریکان بخش گرمسار شهرستان دماوند واقع در 6 هزارگزی خاور گرمسار و 2 هزارگزی راه آهن و 4 هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ سمنان به تهران . این ده در جلگه واقع است و هوائی معتدل دارد. سکنه ٔ آن 235 تن است . آب آن از حبله...
-
جستوجو در متن
-
نثاردن
لغتنامه دهخدا
نثاردن . [ ن ِ دَ ] (مص جعلی ) نثار کردن . افشاندن . پراکندن . بر سر کسی مسکوک زر و سیم افشان کردن : زوار به وفد و نفر آیند به نزدش او زر بنثارد به سر وفد و نفر بر.عنصری .
-
نایروبی
لغتنامه دهخدا
نایروبی . (اِخ )پایتخت کنیا است و بالغ بر 32000 نفر جمعیت دارد.
-
کلنه
لغتنامه دهخدا
کلنه . [ ] (اِخ ) (قلعه ) شهری است در کلدیه که نمرود آن رابنا نمود و قول معتنی به آن است که کلنه همان کلنواش یا کنه است و برخی بر آنند که در نزد قلعه ٔ شرقه بوده است که بمسافت 10 میل به جنوب نمرود بر دجله واقعاست . دیگران بر آنند که قلعه ٔ شرقه همان ...
-
نالچیک
لغتنامه دهخدا
نالچیک . (اِخ ) از شهرهای اتحاد جماهیر شوروی و کرسی جمهوری خودمختار کاباردین است و بالغ بر 75000 نفر جمعیت دارد.
-
نان چانگ
لغتنامه دهخدا
نان چانگ . (اِخ ) یکی از شهرهای صنعتی چین و مرکز ایالت «کیانک سی » است و بالغ بر 400000 نفر جمعیت دارد.
-
میرده
لغتنامه دهخدا
میرده . [ دَه ْ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح نظامی ) رئیس ده نفر و دهباشی . (ناظم الاطباء). فرمانده ده نفر از سپاه . (از یادداشت مؤلف ). سردار ده کس . (از آنندراج ). || رئیس گرزبرداران . (ناظم الاطباء). || در هندوستان بر سردار قاصدان و چوبداران اطلاق کنند. ...
-
متناهز
لغتنامه دهخدا
متناهز. [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص ) شتابی کننده بر یکدیگر. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). دو نفر همکاری که شتابی میکنند در پیش گرفتن بریکدیگر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تناهز شود.
-
تشاح
لغتنامه دهخدا
تشاح . [ ت َ ح ح ] (ع مص ) با همدیگر حریصی کردن بر کاری تا فوت نشود یقال : تشاح الرجلان علی الامر ای لایریدان یفوتهما. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تنازع دو نفر در کاری که هیچیک نخواهند آنرا ازدست بدهند. (از متن اللغة). حریصی کردن قوم بر یکدیگر، در...
-
تارس
لغتنامه دهخدا
تارس . [ رِ ] (اِخ ) یکی از خواجه سرایان خشایارشا که بر اثر توطئه علیه شاه بدار آویخته شد:... مقارن این احوال مردخا، کنکاشی را که دو نفر از خواجه سرایان ، بَغَتان و تارس نام بر ضد شاه ترتیب داده بودند، کشف کرده قضیه را توسط استر به اطلاع شاه رساندند ...
-
تنفیر
لغتنامه دهخدا
تنفیر. [ ت َ ] (ع مص ) رمانیدن . || به چیرگی کسی حکم کردن بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و دراللسان : نفره الشی ٔ و علی الشی ٔ و بالشی ٔ؛ غلبه علیه . (اقرب الموارد). || لقب ناپسند نهادن برکسی . (از اقرب الموارد):...
-
چاخورگان
لغتنامه دهخدا
چاخورگان . [ رَ ] (اِ) ج ِ چاخوره . رجوع به چاخوره شود : و چاخورگان را فرمان شد تا بیک شب حوالی خندق را چون غربال سوراخ کردند و از آب گذشتند بر روی آن خاک ریز... پنج نفر مرد مردانه مسلح بیرون آمده بر چاخورگان تاختند چاخورگان چون واقف شدند از میانه ٔ ...
-
مهاداة
لغتنامه دهخدا
مهاداة. [ م ُ ] (ع مص ) به دو تن آوردن چنانکه یکی بر یک جانب و دیگری بر دیگر جانب . یقال : جاء فلان یهادی بین اثنین ؛ اذا کان یمشی بینهما معتمداً علیهما من ضعف أو سکر؛ یعنی آمد فلان که تکیه کرده بود از ضعف و یا از مستی بر دو نفر یکی از طرف راست و یک...