کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفاسة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نفاسة
لغتنامه دهخدا
نفاسة. [ ن َ س َ ] (ع مص ) دریغ داشتن بر کسی چیزی را و اهلی نشمردن او را جهت آن چیز. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || بخیلی کردن به چیزی . (از تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از غیاث اللغات ). بخیلی کردن به چیزی از عزیزی . (آنندراج ). رجوع به نَفَس و ن...
-
واژههای همآوا
-
نفاثة
لغتنامه دهخدا
نفاثة. [ ن َف ْ فا ث َ ] (ع ص ) زن جادوگر. ساحر. دمنده . تأنیث نفاث . رجوع به نفاث و نیز رجوع به نفاثات شود.
-
نفاثة
لغتنامه دهخدا
نفاثة. [ ن ُ ث َ ] (ع اِ) دم که دردمند سینه به دهن می زند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه را که دردمند سینه از دهن بیرون می اندازد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خونی که بیمار مصدور از دهن تف کند. (از متن اللغة). آنچه مصدور از خون و خلط بیرون اف...
-
نفاست
لغتنامه دهخدا
نفاست . [ ن َ س َ ] (ع اِمص ) خوبی . پسندیدگی . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). گرانبهائی . عزیزی . لطافت . (ناظم الاطباء). || (مص ) زچه شدن زن . (غیاث اللغات ). رجوع به نفاس و نفاسة شود. || حسد و بخیلی کردن . (غیاث اللغات ). نفاسة. رجوع به نفاسة و نَ...
-
نفاصت
لغتنامه دهخدا
نفاصت . [ ن ِ ص َ ] (ع اِمص ) شیرینی آب . (یادداشت مؤلف ) : و طلسم دیگر از یسار نمکستان به سی گز تعبیه کرده است تا نفاصت آن آب به ملاحت آن آمیخته نشود. (تاریخ قم ص 87) .
-
جستوجو در متن
-
نفاست
لغتنامه دهخدا
نفاست . [ ن َ س َ ] (ع اِمص ) خوبی . پسندیدگی . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). گرانبهائی . عزیزی . لطافت . (ناظم الاطباء). || (مص ) زچه شدن زن . (غیاث اللغات ). رجوع به نفاس و نفاسة شود. || حسد و بخیلی کردن . (غیاث اللغات ). نفاسة. رجوع به نفاسة و نَ...
-
نفاس
لغتنامه دهخدا
نفاس . [ ن ِ ] (ع اِ) زچگی زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زاجی . (دهار) (السامی ). زایسفانی . زایسبانی . (ربنجنی ). حالت وضع حمل زن . (از ناظم الاطباء): مدت نفاس پس از فرزند نرینه بیست و پنج روز تا سی روز و پس از مادینه تا چهل روز بود...
-
نفوس
لغتنامه دهخدا
نفوس . [ ن ُ ] (ع اِ) ج ِ نَفس . رجوع به نَفس شود.- نفوس ثلاثه ؛ نفس اماره و لوامه و مطمئنه ، یا کنایه از ارواح ثلاثه که روح حیوانی و نباتی و جمادی است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رجوع به ترکیبات نَفس شود.- نفوس قدسیه ؛ ذاتهای پاک و ارواح اخیار. (...
-
نفس
لغتنامه دهخدا
نفس . [ ن َ ف َ ] (ع اِ) سخن دراز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). یقال : کتب کتاباً نفسا؛طویلاً. (منتهی الارب ). || جرعه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یقال : اکرع فی الاناء نفساً او نفسین ؛ای جرعة او جرعتین . || سیرابی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم...
-
زچه
لغتنامه دهخدا
زچه . [ زَ چ َ / چ ِ ] (ص ، اِ) زن نوزای ، لغتی (لهجه ای ) است در زجه (زنی که زاییده باشد تا چهل روز). (از آنندراج ) (از برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). مخفف زاچه است . (فرهنگ نظام ). عورت نوزاییده را گویند تا چهل روز. (جهانگیری ). زن را گویند تا چهل ...
-
بخیلی کردن
لغتنامه دهخدا
بخیلی کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بخیلی نمودن . لاَّمت نمودن . بخیل و زفت شدن . (ناظم الاطباء). ضنانة. عقص .نفاسة. ضنن . شح . جمود. بخل . (تاج المصادر بیهقی ). شح . بخل . (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ). شح . ضن . (دهار). امساک . (یادد...
-
نفیس
لغتنامه دهخدا
نفیس . [ ن َ ] (ع ص ) گرانمایه و مرغوب و نیکو از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مقابل خسیس . (از اقرب الموارد). قیمتی . (مهذب الاسماء). گرانمایه . (مفاتیح العلوم خوارزمی ) (یادداشت مؤلف ). چیزی که قیمتی و گرانمایه و لطیف و پسندیده باشد.(غیاث ا...
-
ابوریحان
لغتنامه دهخدا
ابوریحان . [ اَ رَ ] (اِخ ) بیرونی . محمدبن احمد خوارزمی بیرونی . از اجله ٔ مهندسین و بزرگان علوم ریاضی . او یکی از نوادر دُهاةِ اعصار و نمونه ٔ کامل ذکاء و فطنت و شدت عمل ایرانی است . مولد او در بیرون خوارزم بوده و چنانکه یاقوت در معجم الادبا آرد بی...