کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نفاث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نفاث
لغتنامه دهخدا
نفاث . [ ن َف ْ فا ] (ع ص ) دمنده . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (از ناظم الاطباء). نفاخ . (مهذب الاسماء). آنکه می دمد. (ناظم الاطباء). سحار. سحرکننده . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
نفاس
لغتنامه دهخدا
نفاس . [ ن ِ ] (ع اِ) زچگی زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زاجی . (دهار) (السامی ). زایسفانی . زایسبانی . (ربنجنی ). حالت وضع حمل زن . (از ناظم الاطباء): مدت نفاس پس از فرزند نرینه بیست و پنج روز تا سی روز و پس از مادینه تا چهل روز بود...
-
نفاس
لغتنامه دهخدا
نفاس . [ ن ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ نفساء. رجوع به نفساء شود.
-
نفاس
لغتنامه دهخدا
نفاس . [ ن ُف ْ فا ] (ع ص ، اِ) ج ِ نفساء. رجوع به نفساء شود.
-
نفاص
لغتنامه دهخدا
نفاص . [ ن ُ ] (ع اِ) بیمارئی است گوسپندان را که به سبب آن باربار کمیز اندازد چندان که بمیرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
-
جستوجو در متن
-
نفاثة
لغتنامه دهخدا
نفاثة. [ ن َف ْ فا ث َ ] (ع ص ) زن جادوگر. ساحر. دمنده . تأنیث نفاث . رجوع به نفاث و نیز رجوع به نفاثات شود.
-
نافث
لغتنامه دهخدا
نافث . [ ف ِ ] (ع ص ) ساحر. (از معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). جادو. دمنده و افسون دهنده . آنکه به جادویی وردی می خواند و سپس می دمد. شعبده باز. (ناظم الاطباء). نفاث . ساحر. (المنجد).
-
نفاخ
لغتنامه دهخدا
نفاخ . [ ن َف ْ فا ] (از ع ، ص ) بادبز. (مهذب الاسماء). دمنده . نفاث .(یادداشت مؤلف ). || پرباد و هر چیز که خوردن آن تولید باد و نفخ در شکم کند و شکم از آن بیاماسد. (ناظم الاطباء). خوردنیهای باددار چون پیاز و ترب خام . (یادداشت مؤلف ). هرچه در او ر...
-
نفث
لغتنامه دهخدا
نفث . [ ن َ ] (ع مص ) دردمیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (غیاث اللغات ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100) (منتهی الارب ) (آنندراج ). دمیدن . پف کردن . فوت کردن . (یادداشت مؤلف ). فی اللغة شبیهة بالنفح ، و یقال هو نفح بلاریق . (بحر الجواهر) (یادداشت م...
-
دمنده
لغتنامه دهخدا
دمنده . [ دَ م َ دَ / دِ ] (نف ) نعت فاعلی از دمیدن .که بدمد. که به دمیدن پردازد. که نفس سخت بیرون دهد. فوت کننده . نفّاخ . نفّاث . دم بیرون کننده از بینی و دهان با آوازی خفیف چنانکه مار گاه حمله . آنکه نفس طویل از میان دو لب برآورد. نافح . نافخ . (ی...
-
لواتة
لغتنامه دهخدا
لواتة. [ ل َ ت َ ] (اِخ ) موضعی است به اندلس . (منتهی الارب ). ناحیه ای است از اندلس در فریش . || قبیله ای است در بربر. رجوع به بربر شود.(از معجم البلدان ). و هی القبیلة الثانیة من الطائفة الثانیة من البربر و هم الذین منهم بالدیار المصریة. قال الحمدا...