کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نغاغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نغاغ
لغتنامه دهخدا
نغاغ . [ ن َ ] (اِ)جام . (ناظم الاطباء). رجوع به نفاغ شود : دل شاد دار و پند کسائی نگاهداریک چشم زد جدا مشو از رطل و از نغاغ . کسائی .|| آوند آبخوری . || هر چیز نادر و نفیس . || مفصل گردن . (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
نغاق
لغتنامه دهخدا
نغاق . [ ن َغ ْ غا ] (ع ص ) غراب نغاق ؛ کثیرالنغیق ؛ زاغ بسیاربانگ . (از المنجد) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). رجوع به نُغاق شود.
-
نغاق
لغتنامه دهخدا
نغاق . [ ن ُ ] (ع مص ) بانگ کردن زاغ . (از المنجد). غیق غیق کردن غراب . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). نغیق . (متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد). فهو نَغّاق . (متن اللغة). || قطع کردن شتر حنین را و دراز نکردن آن را. نغیق . بُغام . (از متن اللغة) ...
-
نقاق
لغتنامه دهخدا
نقاق . [ ن َق ْ قا ] (ع اِ) غوک . ضفدع . (از اقرب الموارد). رجوع به نقاقة شود.