کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نعمةاللهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نعمةاللهی
لغتنامه دهخدا
نعمةاللهی . [ ن ِ م َ تُل ْ لا هی ] (اِخ ) طریقت منسوب به شاه نعمت اﷲ ولی . رجوع به نعمةاﷲ ولی و نیز رجوع به صوفیه شود. || پیرو طریقت شاه نعمت اﷲ ولی . رجوع به نعمةاﷲ ولی شود.
-
واژههای همآوا
-
نعمت اللهی
لغتنامه دهخدا
نعمت اللهی . [ ن ِ م َ تُل ْ لا هی ] (اِخ ) نعمةاللهی . رجوع به نعمةاللهی شود.
-
جستوجو در متن
-
نعمت اللهی
لغتنامه دهخدا
نعمت اللهی . [ ن ِ م َ تُل ْ لا هی ] (اِخ ) نعمةاللهی . رجوع به نعمةاللهی شود.
-
زین العابدین
لغتنامه دهخدا
زین العابدین . [ زَ نُل ْ ب ِ ] (اِخ ) شیروانی . صاحب «کتاب بستان السیاحه » که در تاریخ 1247 هَ . ق . تحریر یافت . او شیعه و از دراویش نعمةاللهی بوده و در ایران و مصر و شام و عثمانی و هند و یمن و حجاز و افغانستان و بدخشان و ترکستان و غیره سفر کرد. (ا...
-
رحمت علی شاه
لغتنامه دهخدا
رحمت علی شاه . [ رَ م َ ع َ ] (اِخ ) زین العابدین میرزا کوچک . از بزرگان سلسله ٔ نعمةاللّهیه (متوفای 1278 هَ . ق .). در علوم ظاهری و باطنی مقامی ارجمند داشت و به دلالت زین العابدین شروانی دست ارادت به مجذوب علی شاه داد و پس از شروانی مقتدای درویشان ن...
-
نعمةاﷲ ولی
لغتنامه دهخدا
نعمةاﷲ ولی . [ ن ِ م َ تُل ْ لا هَِ وَ ] (اِخ ) (شاه ...) ابن عبداﷲبن محمدبن عبداﷲبن کمال الدین حلبی کوهبنانی کرمانی ، ملقب به نورالدین و متخلص به سید و معروف به شاه نعمةاﷲ ولی ، از اعاظم عرفای قرن هشتم هجری قمری و مؤسس طریقت صوفیان نعمةاللهی است . ...
-
حافظ ابرو
لغتنامه دهخدا
حافظ ابرو. [ ف ِ ظِ اَ ] (اِخ ) شهاب الدین عبداﷲبن عبدالرشید، معروف به حافظ ابرو.یکی از مورخین نامی دوره ٔ تیموری . از آغاز زندگانی او آگاهی کافی در دست نیست . در نام و نسب او نیز اختلاف است ولی خود او در مقدمه ٔ تاریخ ملوک کرت (نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ...
-
غلو
لغتنامه دهخدا
غلو. [ غ ُ ل ُوو ] (ع مص ، اِمص ) غلو در امر؛ درگذشتن از حد آن . (منتهی الارب ). از حد درگذشتن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (مصادر زوزنی ) (غیاث اللغات ) (مجمل اللغة) (تاج المصادر بیهقی ). تجاوز حد. گزاف کاری . گزافه . مبالغه : آفت ملک شش چیز است ، حرم...