کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نعش بردار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نعش بردار
لغتنامه دهخدا
نعش بردار. [ ن َ ب َ ] (نف مرکب ) جنازه کش . که تابوت مرده را بر دوش گیرد و حمل کند : به یثرب گرم جان ستاند فلک شود نعش بردار من صد ملک .ملاطغرا (آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
نعش کش
لغتنامه دهخدا
نعش کش . [ ن َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) که نعش را بر دوش گیرد و حمل کند. || (اِ مرکب ) وسیله ٔ بردن جسد مرده به گورستان . وسیله ای که جسد مرده را در آن نهند و به گورستان برند.
-
نعش کشی
لغتنامه دهخدا
نعش کشی . [ ن َ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) عمل نعش کش .
-
ابن نعش
لغتنامه دهخدا
ابن نعش . [ اِ ن ُ ن َ ] (اِخ ) هر یک از سه ستاره ٔدب اکبر و اصغر و مجموع آنها را بنات النعش گویند.
-
دختر نعش
لغتنامه دهخدا
دختر نعش . [ دُ ت َرِ ن َ ] (اِخ ) بنات نعش . بنات النعش . هفتورنگ . هفت ستاره ٔ روشن اند که از آن چهار ستاره را که مانند چهارگوشه اند «نعش » و سه ستاره ٔ دیگر را «بنات » نامند.- دختر نعش را کند پروین ؛ یعنی پریشان و پراکنده را جمع کند : تا ببینی چو...
-
دختران نعش
لغتنامه دهخدا
دختران نعش . [ دُ ت َ ن ِ ن َ ] (اِخ ) هفتورنگ . هفت ستاره ٔ روشن در آسمان . رجوع به دخترنعش و بنات نعش و هفتورنگ و دب اکبر و دب اصغر شود.
-
بنات نعش
لغتنامه دهخدا
بنات نعش . [ ب َ ت ِ ن َ ] (اِخ ) هفت اورنگ . بنات النعش . دو صورت فلکی که یکی را بنات نعش کبری و دیگری را بنات نعش صغری خوانند : حال ولایتی بمثال بنات نعش از مردم گریخته بر گرد چون پرن . فرخی .برکرده پیش جوزا و ز پس بنات نعش این همچو بادبیزن و آن هم...
-
بنت نعش
لغتنامه دهخدا
بنت نعش . [ ب ِ ت ُ ن َ ] (اِخ ) هفتورنگ . (منتهی الارب ). رجوع به هفتورنگ شود.
-
بنات نعش صغری
لغتنامه دهخدا
بنات نعش صغری . [ ب َ ت ِ ن َ ش ِ ص ُ را ] (اِخ ) هفت اورنگ کهین . رجوع به ذیل هفت اورنگ شود.
-
بنات نعش کبری
لغتنامه دهخدا
بنات نعش کبری . [ ب َ ت ِ ن َ ش ِ ک ُ را ] (اِخ ) هفت اورنگ مهین . رجوع به ذیل هفت اورنگ شود.
-
جستوجو در متن
-
کفتار
لغتنامه دهخدا
کفتار. [ ک َ ] (اِ) جانوری است صحرایی و درنده که به هندی هوندار گویند. (غیاث ) (آنندراج ). پستانداری است از راسته ٔ گوشتخواران که تیره ٔ خاصی را به نام کفتاران در این راسته به وجود می آورد. این جانور در اروپا و آسیا و مخصوصاً افریقا فراوان است . دندا...
-
دسته
لغتنامه دهخدا
دسته . [ دَ ت َ / ت ِ ] (اِ) هر چیز که نسبت به دست دارد. (آنندراج ). || دستینه . خط نوشته . دستخط : گوئی که به پیرانه سر از می بکشم دست آن باید کز مرگ نشان یابی و دسته . کسائی .و مراد از این دست همانست که حافظ گوید در این بیت «یا ز دیوان قضا خط امانی...
-
منزل
لغتنامه دهخدا
منزل . [ م َ زِ ] (ع اِ) جای فرودآمدن . (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جای فرودآمدن لیکن اکثر به معنی جایی مستعمل است که مسافران بجهت خواب و آرام در آن فرودآیند. (غیاث ) (آنندراج ). ارجمند از صفات اوست و به الفاظ گرفتن و کردن و نهاد...