کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نعت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نعت
لغتنامه دهخدا
نعت . [ ن َ ] (ع اِ) صفت . (از اقرب الموارد) (آنندراج ). نشان . (مهذب الاسماء) (السامی ). نشانه . نشانی .(یادداشت مؤلف ). وصف . توصیف . ج ، نعوت : روی ترکان را تا وصف به لاله ست و به گل زلف خوبان را تا نعت به قیر و ساج است . مسعودسعد.صفت و نعت او به...
-
واژههای مشابه
-
نعت فاعلی
لغتنامه دهخدا
نعت فاعلی . [ ن َ ت ِ ع ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اسم فاعل و رجوع به صفت شود.
-
نعت کردن
لغتنامه دهخدا
نعت کردن . [ ن َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) توصیف و تعریف کردن . ستایش کردن : مکن نعتش بدانگونه که ذاتش منفعل گرددچنان کز کمترین قصدی بگاه فعل ذات ما.ناصرخسرو.
-
نعت گفتن
لغتنامه دهخدا
نعت گفتن . [ ن َ گ ُ ت َ ](مص مرکب ) نعت کردن . مدح و ستایش کردن : نعت گوئی جز به نام او سخن ضایع شودتخم چون در شوره کاری ضایع و بی بر شود.عنصری .
-
نعت مفعولی
لغتنامه دهخدا
نعت مفعولی . [ ن َ ت ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به صفت و رجوع به اسم مفعول شود.
-
نعت خوان
لغتنامه دهخدا
نعت خوان . [ ن َ خوا / خا ] (نف مرکب ) مدیحه خوان . ثناگوی .
-
نعت خوانی
لغتنامه دهخدا
نعت خوانی . [ ن َ خوا / خا ] (حامص مرکب ) نعت گوئی . مدیحه خوانی . مداحی . عمل نعت خوان .
-
حرف نعت
لغتنامه دهخدا
حرف نعت . [ ح َ ف ِ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) حرف صفت . اداة توصیف . رجوع به حرف صفت شود.
-
واژههای همآوا
-
نعط
لغتنامه دهخدا
نعط. [ ن ُ ع ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ناعط. رجوع به ناعط شود.
-
نات
لغتنامه دهخدا
نات . (ع اِ) مردم . (منتهی الارب ). ناس . (معجم متن اللغة). مردم ، لغتی است در ناس . (ناظم الاطباء) .
-
جستوجو در متن
-
حبج
لغتنامه دهخدا
حبج . [ ح َ ب َ ] (ع ص ) نعت است از حِبِج و نعت است از حَبَج . ج ، حَبجی ̍ و حباجی .
-
نعاتة
لغتنامه دهخدا
نعاتة. [ ن َ ت َ ] (ع مص ) موصوف گردیدن و نیکو شدن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || سبقت گرفتن اسب .عَتق . (از متن اللغة). نعت بودن اسب . (از اقرب الموارد). رجوع به نَعت شود. || نعت جزو سجیة و فطرت کسی بودن ؛ یعنی ماهر و قادر شدن ...