کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نعایم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نعایم
لغتنامه دهخدا
نعایم . [ ن َ ی ِ ] (ع اِ) نعائم . شترمرغان . ج ِ نعامة، به معنی شترمرغ : چون زبانی اندر آتش چون سلحفاة اندر آب چون نعایم در بیابان چون بهایم در قرن . منوچهری .هم زحل رنگم چو آهن هم ز آتش حامله وز حریصی چون نعایم آهن و آتش خورم . خاقانی .رجوع به نعائ...
-
جستوجو در متن
-
مؤذن
لغتنامه دهخدا
مؤذن . [ م ُءْ ذَ ] (ع ص ) در شعر ذیل از منوچهری ظاهراً تلفظی از مُؤْذِن است به ضرورت شعری : نعایم پیش او چون چار خاطب به پیش چار خاطب چار مؤذن .منوچهری .
-
زحل رنگ
لغتنامه دهخدا
زحل رنگ . [ زُ ح َ رَ ] (ص مرکب ) برنگ زحل . تیره رنگ . زحل رنگم ؛ یعنی سیاهم . (شرفنامه ٔ منیری ) (کشف اللغات ) : هم زحل رنگم چو آهن هم ز آتش حامله وز حریصی چون نعایم آهن و آتش خورم .خاقانی .
-
سوله
لغتنامه دهخدا
سوله .[ ل َ / ل ِ ] (اِ) مطلق سوراخ را گویند عموماً و سوراخ پس و پیش را که دبر و فرج باشد خصوصاً. (برهان ). سوراخ مقعد و سوراخ فرج . (فرهنگ رشیدی ) : بجنبانم علم چندان در آن دو گنبد سیمین که سیماب از سر حمدان فروریزمْش ْ در سوله . عسجدی . || خانه زاد...
-
نعائم
لغتنامه دهخدا
نعائم . [ ن َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ نعامة، به معنی شترمرغ . رجوع به نعامة شود. || (اِخ ) نعام . (متن اللغة) (المنجد) (اقرب الموارد). نام منزل بیستم از منازل قمر وآن چهار ستاره است به شکل مربع در برج قوس که به زحل نسبتی دارد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از ص...
-
شولة
لغتنامه دهخدا
شولة. [ ش َ ل َ ] (ع اِ) دم یا نیش کژدم که دروا باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِخ ) نام اسب زید فوارس ضبی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نام زنی گول داه ِ عدوان ، کانت تنصح لموالیها فتعود نصیحتها وبالاً علیهم لحمقها فقیل للنصیح الا...
-
رباطات
لغتنامه دهخدا
رباطات . [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رباط. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). ورجوع به رباط در معنی سلسله ٔ اعصاب شود. || (اصطلاح منطق ) در نزد اهل منطق حروف معانی نحوی ها باشد، و بعضی رباطات را ادوات گویند. (یادداشت مرحوم دهخدا). روابط....
-
زبانی
لغتنامه دهخدا
زبانی . [ زَ ] (از ع ، اِ) فارسیان زَبانی ّ واحد زبانیه را بتخفیف یا و بهمان معنی بکار برند و جمع آنرا زبانیان آرند. (از آنندراج ) (غیاث اللغات ). مرد متمرد. (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مرد محافظ جان . (ناظم الاطباء). || مالک دوزخ . دوزخبان . مو...
-
بلدة
لغتنامه دهخدا
بلدة. [ ب َ دَ ] (ع اِ) شهر، مانند بصره و دمشق . (منتهی الارب ). واحد بلد. (فرهنگ فارسی معین ). شهر و شهر آبادان . (دهار). قطعه ای از بَلد یعنی جزء معین و تخصیص یافته ای از آن چون بصره از عراق و دمشق از شام . (از اقرب الموارد). بُلدان . (دهار). و رجو...
-
وارد
لغتنامه دهخدا
وارد. [ رِ ] (ع ص ، اِ) درآینده بر آب . رسنده به آب . (از اقرب الموارد). آینده بر آب و جز آن . (منتهی الارب ). درآینده و آینده بر آب و جزآن . (آنندراج ). ج ، واردین ، وُرّاد. (منتهی الارب ) : و تازیان مجره را به جوی تشبیه کرده اند و این ستارگان را به...
-
ذوالفقار شیروانی
لغتنامه دهخدا
ذوالفقار شیروانی . [ذُل ْ ف َ رِ شیر ] (اِخ ) سیدی است فاضل و کامل و معاصر حکیم خاقانی شروانی و فلکی شروانی و جمال الدین اصفهانی . ظهورش در زمان دولت خوارزمشاهیان و نام نامیش سیدقوام الدین حسین بن صدرالدین علی بوده و مداحی یوسف شاه لر که از جانب اباق...
-
منازل
لغتنامه دهخدا
منازل . [ م َ زِ ] (ع اِ) ج ِ منزل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به منزل شود. منزلها. خانه ها.مسکنها. مکانها. (از ناظم الاطباء). سرایها : مقاله ٔ دوم در تدبیر منازل و آن مشتمل بر پنج فصل است ، فصل اول در سبب احتیاج ب...
-
میر
لغتنامه دهخدا
میر. (از ع ، اِ) مخفف امیر. (غیاث ). امیر و پادشاه و سلطان . (ناظم الاطباء). نژاده . (زمخشری ). مخفف امیر، و میره مخفف امیره ... و از خصایص این لفظ است که به قطع کسره ٔ اضافه هم آید مثل لفظ میرآب ، به معنی داروغه ٔ آب و میردریا که آن را در عرف این دی...