کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نظمی هروی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نظمی هروی
لغتنامه دهخدا
نظمی هروی . [ ن َ ی ِ هََ رَ ] (اِخ ) از شاعران قرن نهم هجری قمری است . مؤلف صبح گلشن نام او را ملا اخی زهگیر تراش ثبت و این بیت را از او نقل کرده است :شدیم خاک رهت گر به درد ما نرسی چنان رویم که دیگر به گرد ما نرسی .رجوع به صبح گلشن ص 351 و تذکره ٔ...
-
واژههای مشابه
-
نظمی بلخی
لغتنامه دهخدا
نظمی بلخی . [ ن َ ی ِ ب َ ](اِخ ) (ملا...) از شعرای قرن یازدهم هجری قمری است . در بلخ ملازم ندر محمدخان بود و در عهد جهانگیر پادشاه سفری به هندوستان رفت و به وطن بازگشت . او راست :فغان که از دل محزون نیافتم اثری بغیر قطره ٔ خونی که ریخت در دامن .نه ا...
-
نظمی تبریزی
لغتنامه دهخدا
نظمی تبریزی . [ ن َ ی ِ ت َ ] (اِخ ) نظام الدین علی ، جوهرشناس تبریزی متخلص به نظمی ، از شعرای متوسط قرن دهم هجری قمری است ، در عهد سلطنت اکبر شاه به هندوستان رفت و در دربار او به شاعری پرداخت . او راست :چنان خواهم نوشتن صورت احوال در نامه که می گردد...
-
نظمی خراسانی
لغتنامه دهخدا
نظمی خراسانی . [ ن َ ی ِ خ ُ ] (اِخ ) از شاعران قرن نهم هجری قمری و معاصر با سلطان حسین بایقراست . او راست :با دیگران به خنده ٔ شیرین کنی نگاه با ما به زهر چشم و به چین جبین همه خوبان نمی رسند به فریاد اهل دردای دل چه سود ناله و فریاد این همه .(از صب...
-
نظمی بهبهانی
لغتنامه دهخدا
نظمی بهبهانی . [ ن َ ی ِ ب ِ ب ِ ] (اِخ ) از شاعران معاصر با نصرآبادی است و به روایت او «کمال صلاح و درویشی داشت ، فی الجمله تحصیلی کرده ، مدتی در اصفهان بود... سپس به شیراز رفت و در آنجا ساکن شد». او راست :خدنگ غمزه به نظمی زدی و آه کشیدزبان بریده م...
-
بی نظمی
لغتنامه دهخدا
بی نظمی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی نظم . نامرتبی . اغتشاش . آشوب .
-
حسن نظمی
لغتنامه دهخدا
حسن نظمی . [ ح َ س َ ن ِ ن َ ] (اِخ ) ابن علی مولوی رومی شیخ زاویه ٔ مولویان قاهره و متخلص به نظمی بود و در استانبول 1125 هَ . ق . درگذشت . دیوان شعر ترکی دارد. (هدیة العارفین ج 1 ص 297).
-
جستوجو در متن
-
بادفوز
لغتنامه دهخدا
بادفوز. (ص مرکب ) شخصی که به دیگران نصیحت کند و خود بر آن عمل نکند. (آنندراج ). کسی که پند میدهد دیگران را ولی خودش غفلت دارد. (ناظم الاطباء). کسی که بقول خود عمل نکند : پند خود هرگز نگیری ای خر کرسی نشین وعظ تا چند میکنی ای بادفوز لاف زن ؟نظمی هروی ...
-
کاتب السلطان
لغتنامه دهخدا
کاتب السلطان . [ ت ِ بُس ْ س ُ ] (اِخ ) میرعلی هروی مشهدی . عباس اقبال آشتیانی در مجله ٔ یادگار نویسد: به تصدیق خبرگان فن یکی از بزرگترین استادان خط نستعلیق میرعلی هروی مشهدی است که قریب پنجاه سال در مشهد و هرات و بخارا به تعلیم این شعبه ٔ ظریف از خط...
-
حاتمی
لغتنامه دهخدا
حاتمی . [ ت ِ ] (اِخ ) هروی . عبدالکریم بن احمدمکنی به ابوالفتح (الامیر). محمد عوفی در لباب الالباب گوید: حاتمی که حاتم عهد و حامی ارباب جهد بود بر عوام ولایت هرات راعی و ارباب فضل و هنر را مراعی افضل کُتّاب عهد و اکمل ارباب فضل بود، خطی چون در مکنون...
-
چون
لغتنامه دهخدا
چون . (حرف اضافه ) در پهلوی چیگون مرکب ازچی (چه ) و گون و گونه که بمعنی قسم و رنگ است و مخفف آن چو میباشد. (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). برای تشبیه آید و بمعنی مانند است . (از غیاث اللغات ). مثل و مانند. (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطب...
-
مایه
لغتنامه دهخدا
مایه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) بنیاد هرچیزرا گویند. (برهان ). اصل و ماده ٔ هرچیز را گویند. (فرهنگ رشیدی ) (از غیاث ). اصل و ریشه و بنیاد و مصدر واساس و جوهر. (ناظم الاطباء). پهلوی ، ماتک (جوهر، ماده ٔ اولی ) و نیز به معنی ماده ، شی ٔ مادی . (حاشیه ٔ برهان...