کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نظامیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نظامیه
لغتنامه دهخدا
نظامیه . [ ن َظْ ظا می ی َ ] (اِخ ) نام فرقه ای است از معتزله که پیروان ابراهیم نظام اند. رجوع به نظام ابراهیم شود.
-
نظامیه
لغتنامه دهخدا
نظامیه . [ ن ِ می ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالارخ بخش کدکن شهرستان تربت حیدریه . در 3هزارگزی مشرق کدکن ، در دامنه ٔ معتدل هوائی واقع است و 155نفر سکنه دارد. آبش از قنات تأمین می شود. محصولش غلات و بنشن و پنبه و شغل اهالی زراعت و گله داری و کرب...
-
نظامیه
لغتنامه دهخدا
نظامیه . [ ن ِ می ی َ / ی ِ ] (اِخ ) نام مدارسی است که به امر خواجه نظام الملک وزیر دانشمند و مقتدر دولت سلجوقیان ، در قرن پنجم هجری قمری ، در ولایات مهم قلمرو سلجوقی تأسیس شد، و ظاهراً نظامیه ها نخستین مدارسی بوده است که برای طلاب و دانشجویان آنها ...
-
نظامیه
لغتنامه دهخدا
نظامیه . [ ن ِ می ی ِ ] (اِخ ) نام یکی از ایستگاههای راه آهن تهران - اهواز ضمیمه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهواز است ، این ایستگاه در 20هزارگزی شمال اهواز واقع است و ساکنین آن کارمندان راه آهن هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ص 355).
-
واژههای مشابه
-
کاخ نظامیه
لغتنامه دهخدا
کاخ نظامیه . [خ ِ ن ِ می ی َ / ی ِ ] (اِخ ) از بناهای دوره ٔ قاجاریه .عباس اقبال مدیر مجله ٔ یادگار نویسد: یقیناً اغلب مردم طهران یک قسمت از عمارت باشکوه نظامیه را که اکنون مرکز کافه ای است به اسم «لقانطه » مکرر دیده و تالار مجلل آن را که در سال 1270...
-
جستوجو در متن
-
اصحاب ابراهیم بن سیار
لغتنامه دهخدا
اصحاب ابراهیم بن سیار. [ اَ ب ِ اِ م ِ ن ِ س َی ْ یا ] (اِخ ) نظامیه . پیروان ابراهیم بن سیار نظام بودند که افکار فلسفی را با سخنان معتزله درآمیخت . رجوع به نظامیه و ملل و نحل شهرستانی چ مطبعه ٔحجازی قاهره ج 1 ص 72 و الفرق بین الفرق ص 113 شود.
-
ابوالخیر
لغتنامه دهخدا
ابوالخیر. [ اَ بُل ْ خ َ ] (اِخ ) احمدبن اسماعیل بن یوسف الطالقانی القزوینی الشافعی . مدرس نظامیه ٔ بغداد. رجوع به احمد... شود.
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ](اِخ ) علی بن محمدبن علی الطبری شافعی ، ملقب به عمادالدین ، مدرس نظامیه ٔ بغداد. رجوع به کیاهراسی شود.
-
ابوداود
لغتنامه دهخدا
ابوداود. [ اَ وو ] (اِخ ) سلیمان بن المظفربن غانم جبلی شافعی . مفتی نظامیه ٔ بغداد. وفات در شصت سالگی به سال 631 هَ . ق .
-
امام اسعد
لغتنامه دهخدا
امام اسعد. [ اِ م ِاَ ع َ ] (اِخ ) اسعدبن ابی نصر مکنی به ابی الفتح مدرس نظامیه ٔ بغداد بوده است . رجوع به اسعد میهنی شود.
-
کیاهراسی
لغتنامه دهخدا
کیاهراسی . [ هََ ] (اِخ ) علی بن محمدبن علی طبری ،ملقب به عمادالدین ، فقیه و مدرس نظامیه ٔ بغداد، مکنی به ابوالحسن . او راست تعلیقی بر اصول فقه . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کیاالهراسی شود.
-
شوشی
لغتنامه دهخدا
شوشی . (اِخ ) ابوالعلاء ادریس بن محمدبن عثمان عفیف الدین عامری شوشی . محدث امام مدرسه ٔ نظامیه به بغداد. (منتهی الارب ). و رجوع به روضات الجنات ص 759 شود.
-
ابواسحاق
لغتنامه دهخدا
ابواسحاق . [ اَ اِ ] (اِخ ) کنیت ابراهیم بن نصربن عسکرملقب به ظهیرالدین قاضی سلامیه . فقیه شافعی موصلی . اصل او از سندیه ٔ عراق بود و در مدرسه ٔ نظامیه ٔ بغدادفقه آموخت و به سال 610 هَ . ق . در سلامیه درگذشت .