کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نظارت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ناظری
لغتنامه دهخدا
ناظری . [ ظِ ] (حامص ) نظارت کردن . ناظر بودن . رجوع به ناظر شود. || مباشرت . کارگزاری .
-
باربکی
لغتنامه دهخدا
باربکی . [ ب َ ] (حامص مرکب ) نظارت و داروغگی . (غیاث ) (آنندراج ).
-
داروغگی
لغتنامه دهخدا
داروغگی . [ غ َ / غ ِ ] (حامص ) شبگردی و پاسبانی . || حکومت و نظارت . (ناظم الاطباء).
-
کنترل کردن
لغتنامه دهخدا
کنترل کردن . [ ک ُ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نظارت کردن . تفتیش کردن . (فرهنگ فارسی معین ).- خود را کنترل کردن ؛ نظارت داشتن عقل شخص بر احساسات و اعمال وی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
انجمن نظار
لغتنامه دهخدا
انجمن نظار. [ اَ ج ُ م َ ن ِ ن ُظْ ظا ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به انجمن نظارت شود.
-
نظارة
لغتنامه دهخدا
نظارة.[ ن َ رَ ] (ع اِمص ) پاکی و پرهیزگاری . (از منتهی الارب ). رجوع به نَظْارَة شود. || تنزه در باغ و بوستان . (ناظم الاطباء). در استعمال عجم : تنزه در باغ ها و بوستانها. (از اقرب الموارد نقل از المصباح ). || در تداول اهل سیاست : عمل ناظر و مقام نا...
-
ناظر هزینه
لغتنامه دهخدا
ناظر هزینه . [ ظِ رْ / رِ هََ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنکه در امر دخل و خرج نظارت می کند. || (اصطلاح اداری امروز) نماینده ای که از طرف وزارت دارائی در امر مخارج ادارات دولتی از قبیل خریدن لوازم و اثاثه یا اجاره و بنای ساختمان و غیره نظار...
-
شکاربانی
لغتنامه دهخدا
شکاربانی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل شکاربان . || (اِ مرکب ) امروزه در ایران مؤسسه و سازمانی است که به امور مربوط به شکار نظارت و رسیدگی میکند.
-
ناظر خاص
لغتنامه دهخدا
ناظر خاص . [ ظِ رِ خاص ص ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آنکه تولیت او از طرف واقف معین و مقررشده است . آنکه بر دخل و خرج موقوفه ای نظارت دارد.
-
نظار
لغتنامه دهخدا
نظار. [ ن ُظْ ظا ] (ع ص ، اِ)بینندگان . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تماشاچیان . (ناظم الاطباء). ج ِ ناظر. رجوع به ناظر شود : به دشت برشد روزی به صید کردن و من ز پس برفتم با چاکران و با نظار. فرخی .ز خوب طلعتی و از نکوسواری کوست ز دیدنش نشود سیر دیده ٔ...
-
گریگوریو
لغتنامه دهخدا
گریگوریو. [ گ ِ گ ُ ی ِوْ ] (اِخ ) استاد تاریخ شرق در لنینگراد (پطرسبورگ ) است . وی رحله ٔ ابی دلف الینبوعی را به روسی ترجمه کرد و در سال 1873م . در مجله ٔ نظارت علوم روسی به طبع رساند.
-
فدراسیون
لغتنامه دهخدا
فدراسیون . [ ف ِ دِیُن ْ ] (فرانسوی ، اِ) اتحادیه ٔ چند کشور. (حییم ). دولتی که چند ایالت با هم تشکیل دهند. (وبستر). || اتحاد. (حییم ). || در تداول فارسی امروز به انجمنی اطلاق می شود که برای تنظیم و نظارت بر امور اجتماعی تشکیل گردد، و بیشتر مورد استع...
-
غریغوریف
لغتنامه دهخدا
غریغوریف . [ غ ِ غ ُ ی ِ ] (اِخ ) استاد تاریخ شرقی در پطرسبرگ . رحله ٔ ابودلف ینبوعی (949 هَ . ق .) را به زبان روسی ترجمه کرده در مجله ٔ نظارت علوم روسیه به چاپ رسانیده است (1873م .). (از اعلام المنجد).
-
دستارخوانچی
لغتنامه دهخدا
دستارخوانچی . [ دَ خوا / خا ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) متصدی دستارخوان . آنکه بر دستارخوان نظارت کند : دلبر دستارخوانچی جان بجانش می کنم سر به بالش می کشم دستار خوانش می کنم .سیفی (از آنندراج ).
-
زرگرباشی
لغتنامه دهخدا
زرگرباشی . [ زَ گ َ ] (اِ مرکب ) رئیس زرگران (صفویه ، قاجاریه ) بقول شاردن زرگرباشی بر همه ٔ اموری که در زرگرخانه جریان داشت نظارت و بهای جواهر را تعیین می کرد. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به سازمان صفوی صص 110 - 111 شود.