کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نصیب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بلانصیب
لغتنامه دهخدا
بلانصیب . [ ب ِ ن َ ] (ع ص مرکب ) (از: ب + لا(نفی ) + نصیب ) بدون نصیب . بی نصیب . بی بهره . (فرهنگ فارسی معین ).
-
انصبة
لغتنامه دهخدا
انصبة. [ اَ ص ِ ب َ ] (ع اِ) ج ِ نصیب . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به نصیب شود.
-
بانصیب
لغتنامه دهخدا
بانصیب . [ ن َ ] (ص مرکب ) (از: با + نصیب ) که نصیب دارد. بهره ور. بابهره . باحظ : مردم زحفاظ بانصیب است این مردمی از ددان غریب است .نظامی .
-
قاق بودن
لغتنامه دهخدا
قاق بودن . [ دَ ] (مص مرکب ) بی نصیب بودن . رجوع به قاق شدن شود.
-
جزم
لغتنامه دهخدا
جزم . [ ج ِ ] (ع اِ) بهره . (منتهی الارب ). بهره و نصیب و قسمت . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). نصیب .(اقرب الموارد). بهره ای از خرما. (از متن اللغة).
-
فرخنج
لغتنامه دهخدا
فرخنج . [ ف َ خ َ ] (اِ) نصیب . بهر. بهره . قسم . قسمت . سهم . روزی . تمتع. (یادداشت به خط مؤلف ). سود و نفع و حصه و نصیب . (برهان ). نصیب باشد. (اسدی ) : مرا از تو فرخنج جز درد نیست چو من سوخته در جهان مرد نیست . اسدی .|| عیش و طرب . || ناز و غمزه ...
-
ابوالحجناء
لغتنامه دهخدا
ابوالحجناء. [ اَ بُل ْ ؟ ] (اِخ ) نصیب . او را هفتاد ورقه شعر است . (ابن الندیم ).
-
نابرخوردار
لغتنامه دهخدا
نابرخوردار. [ ب َ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) نامتمتع. محروم . بی نصیب . که برخوردار نیست .
-
احظ
لغتنامه دهخدا
احظ. [ اَ ح ُظظ ] (ع اِ) ج ِ حَظّ. بهره ها. نصیب ها.
-
احظ
لغتنامه دهخدا
احظ. [ اَ ظِن ْ ] (ع اِ) ج ِ حِظی . بهره ها. نصیب ها.
-
احظی
لغتنامه دهخدا
احظی . [ اَ ] (ع اِ) اَحْظ. ج ِ حِظی . بهره ها. نصیب ها.
-
اولوش
لغتنامه دهخدا
اولوش . [ ] (اِ) نصیب و بخش و حصه و قسمت . (آنندراج از فرهنگ وصاف ).
-
نصب
لغتنامه دهخدا
نصب . [ ن ِ ] (ع اِ) بهره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نصیب . (ناظم الاطباء) (متن اللغة). قسمت . (ناظم الاطباء). حظ. (متن اللغة) (المنجد). لغتی است در نصیب . (المنجد).
-
خاک بهر
لغتنامه دهخدا
خاک بهر. [ ب َ ] (ص مرکب ) خاک نصیب . صاحب قسمت از خاک . بهره ور از خاک . با نصیب از خاک : چرا چون گنج قارون خاک بهری نه استاد سخنگویان دهری ؟نظامی .
-
عائد شدن
لغتنامه دهخدا
عائد شدن . [ ءِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول فارسی زبانان نصیب گشتن . به دست آمدن . سود بردن .