کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نصف جون، نصف جون شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
جون
لغتنامه دهخدا
جون . [ ج َ ] (ع ص ، اِ) گیاه سبز مایل بسیاهی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سرخ . (منتهی الارب ). || سپید. || سیاه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و این کلمه از اضداد است . (اقرب الموارد). || روز. || سخت سیاه از شتر و اسب . ج ، جون . (منتهی ال...
-
نصفه عمر شدن
لغتنامه دهخدا
نصفه عمر شدن . [ ن ِ ف َ / ف ِ ع ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رجوع به نصف العمر شدن شود.
-
نیمه تنه
لغتنامه دهخدا
نیمه تنه . [ م َ / م ِ ت َ ن َ/ ن ِ ] (ق مرکب ) با نصف بدن . (فرهنگ فارسی معین ).- نیمه تنه بلند شدن ؛ نیم خیز کردن . نصف پیش تنه را اززمین بلند کردن .
-
انشراج
لغتنامه دهخدا
انشراج . [ اِ ش ِ ] (ع مص ) کفته گردیدن پوست و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). به نصف شکافته شدن . (ازاقرب الموارد). شکافته شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
چاشت فراخ
لغتنامه دهخدا
چاشت فراخ . [ ف َ ] (اِ مرکب ) نزدیک ظهر. ضُحاء؛ چاشت فراخ ، یا وقتی که قریب نصف شدن رسد روز. (منتهی الارب ). و رجوع به چاشتگاه فراخ شود.
-
دونیمه
لغتنامه دهخدا
دونیمه . [ دُ م َ / م ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) دو نیم . دو نصف . به دو نصف تقسیم شده (یادداشت مؤلف ) : هر آن که چون قلمت سر به حکم برننهددو نیمه باد سرش تا به سینه همچو قلم . سعدی .- دونیمه شدن ؛ دو نیم شدن . نصف شدن : دو نیمه شد آن کوه پولادسنج . ن...
-
فالج
لغتنامه دهخدا
فالج . [ ل ِ ] (ع مص ) سست و فروهشته شدن نصف بدن ، و مجازاً سست و بیکار شدن عضوی از بدن . (از اقرب الموارد) (فرهنگ نظام ). || در طب فالج بمعنی سست شدن تمام بدن غیر از سر هم هست ، و اگر در سر هم اثر کند سکته است . (فرهنگ نظام ). این توضیح کاملاً دقیق ...
-
نصفانصف
لغتنامه دهخدا
نصفانصف . [ ن ِ ن ِ ] (اِ مرکب ) نیمانیم . (یادداشت مؤلف ). دو نیمه ٔ برابر مساوی . (ناظم الاطباء). || (ق مرکب ) به اندازه ٔ نصف : نصفانصف فرق کرده است . (یادداشت مؤلف ).- نصانصف شدن ؛ به میان رسیدن . به دو نیم شدن . (ناظم الاطباء).- نصفانصف کردن ...
-
تجزیع
لغتنامه دهخدا
تجزیع. [ ت َ ] (ع مص ) پخته شدن گوشت و خرما. (زوزنی ). نیمه پخته شدن و رسیده گردیدن غوره ٔ خرما. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رسیدن نصف یا ثلث غوره ٔ خرما. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || کم آب ماندن حوض . (از اقرب الموارد) (از قطر...
-
تنصیف
لغتنامه دهخدا
تنصیف . [ ت َ ] (ع مص ) به دو نیم کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دونیم کردن چیزی را و از هم نصف نصف کردن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نزد محاسبان عبارت است از بیرون ساختن نیمی از عدد...
-
دو نیم
لغتنامه دهخدا
دو نیم . [دُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) از میان به دو قسمت مساوی تقسیم شده . دو نصف و دو نیمه شده . (ناظم الاطباء). نصف . دو نیمه . به دو نصف تقسیم شده . (یادداشت مؤلف ).- بر دو نیم زدن ؛ نیمه کردن . از میان قطع کردن :به شمشیر سلمش زدم بر دونیم سرآمد شما...
-
انتصاف
لغتنامه دهخدا
انتصاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تمام حق خود گرفتن از کسی . (ناظم الاطباء). انتصف منه ؛ تمام حق خود گرفت از آن . (منتهی الارب ). نصف یافتن . (غیاث اللغات ). || معجر بر سر افکندن زن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اختمار. (از اقرب الموارد). مقن...
-
ضحاء
لغتنامه دهخدا
ضحاء. [ ض ُ / ض َ ] (ع اِ) چاشت فراخ . (بحر الجواهر). چاشت فراخ یا وقتی که قریب نصف شدن رسد روز. و یقال : اقمت بالمکان حتی اضحیت . (منتهی الارب ). چاشت بلند. (منتخب اللغات ). چاشتگاه فراخ . (مهذب الاسماء). || طعام چاشت . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ...
-
نش
لغتنامه دهخدا
نش . [ ن َش ش ] (ع اِ) بیست درم سنگ و آن نیم اوقیه باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نصف اوقیة و گفته اند بیست درهم . (از بحر الجواهر). نصف وقیه که عبارت از بیست درم باشد. (ناظم الاطباء). نصف اوقیه . (از اقرب الموارد). || نیمی از هر چیز. (از المنجد) (...
-
ساعت معوج
لغتنامه دهخدا
ساعت معوج . [ ع َ ت ِ م ُ وَج ج ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ساعت معوجه . نصف سدس روزی یا شبی که معتدل نباشد و آن را ساعت زمانیه نیز گویند. (مفاتیح ). ساعت کژ. ساعت قیاسی . ساعت زمانی . یک قسمت از 12 قسمت شب تنها یا روز تنهاست و دراین صورت به بلند و کوت...