کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نصب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
نسب
لغتنامه دهخدا
نسب . [ ن ُ س َ ] (ع اِ) ج ِ نُسْبة.
-
نسب
لغتنامه دهخدا
نسب .[ ن َ س َ ] (ع اِ) نژاد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). اصل . (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) (غیاث اللغات ). نسل . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). خاندان . سلسله . (ناظم الاطباء). رگ و ریشه ...
-
نسب
لغتنامه دهخدا
نسب .[ ن ِ س َ ] (ع اِ) ج ِ نِسْبة. رجوع به نِسْبة شود.- نِسَب ِ اربع ؛ روابطی که بین دو امر کلی ممکن است برقرار گردد و اینها عبارت است از: تباین کلی ، تساوی ، عموم و خصوص مطلق ، عموم و خصوص مِن وجه . رجوع به هر یک از این اصطلاحات شود.
-
جستوجو در متن
-
جاگذاشتن
لغتنامه دهخدا
جاگذاشتن . [گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) فراموش کردن چیزی در جائی . || نصب کردن : در را جا گذاشت ؛ در را نصب کرد.
-
نصبة
لغتنامه دهخدا
نصبة. [ ن َ ب َ ] (ع اِ) واحد نصب است به معنی نشانه ٔ برپا کرده شده ، علم منصوبه . (از اقرب الموارد). رجوع به نصَب شود. || دام برپا کرده و آنچه در مقابل هجوم دشمن برپا میکنند. (ناظم الاطباء). || در اعراب ، علامت نصب . (از المنجد). || آن را بر غرسه ٔ ...
-
مجدار
لغتنامه دهخدا
مجدار. [ م ِ ] (ع اِ) چیزی که در زراعت نصب کنند تا درندگان نیایند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنچه در زراعت نصب کنند برای دور کردن درندگان و پرندگان . (از اقرب الموارد).
-
انصاب
لغتنامه دهخدا
انصاب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نَصب . (منتهی الارب ).رجوع به نصب شود. || ج ِ نُصُب . (از اقرب الموارد). سنگها که گرداگرد کعبه برپای می کردند و می پرستیدند و بر آنها ذبح و قربان می کردند. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد)....
-
نشان زدن
لغتنامه دهخدا
نشان زدن . [ ن ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) نشان و مدال بر سینه ٔ خود نصب کردن .
-
غافرین
لغتنامه دهخدا
غافرین . [ ف ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ غافر در حالت نصب و جر.
-
زبطانة
لغتنامه دهخدا
زبطانة. [ زَ ن َ / ن ِ ] (اِ) آنجای از اره که بدسته نصب شود. (ناظم الاطباء).
-
صاغرین
لغتنامه دهخدا
صاغرین . [ غ ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ صاغر (در حالت نصب و جرّ).
-
کار گذاشتن
لغتنامه دهخدا
کار گذاشتن . [ گ ُت َ ] (مص مرکب ) نصب کردن چنانکه دری را در درگاه .
-
مشال
لغتنامه دهخدا
مشال . [ م ُ ] (ع ص ) افراشته شده . بلندکرده شده . || نصب کرده شده . (از ناظم الاطباء).
-
اسرائیلیین
لغتنامه دهخدا
اسرائیلیین . [ اِ لی یی ] (اِخ ) ج ِ اسرائیلی (در حالت نصب و جر).