کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نشید
لغتنامه دهخدا
نشید. [ ن َ ] (ع اِ) بلندی آواز. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء). بلند کردن آواز. (شرح قاموس از حاشیه ٔ برهان ). رفعالصوت . (متن اللغة) (اقرب الموارد) (المنجد). || شعر در جواب خوانده شده . (منتهی الارب ). شعر در جواب شعر خوانده شده . (ناظم الاطباء). شعر...
-
نشید
لغتنامه دهخدا
نشید. [ ن َ / ن ِ ] (ع اِ) آواز. (یادداشت مؤلف ) : نوای قمری و طوطی که بارودست می بر سرنشید بلبل و صلصل ،قفانبک و من ذکری . منوچهری .تو کم از مرغی مباش اندر نشیدبین ایدی خلف عصفوری بدید؟ مولوی . || شعر. (دهار) (مهذب الاسماء). شعر. سرود. (برهان قاطع)...
-
جستوجو در متن
-
نشیدة
لغتنامه دهخدا
نشیدة. [ ن َ دَ ] (ع اِ) بلندی آواز. || شعر در جواب شعر خوانده شده . (ناظم الاطباء). نشید. انشودة. شعری که در جواب شعری انشاد کنند و نثر و شعری که بدان ترنم کنند. (از المنجد). همان نشید است واین اخص از آن است . (از اقرب الموارد). ج ، نشائد.
-
نشیدسرای
لغتنامه دهخدا
نشیدسرای . [ ن َ / ن ِ س َ ] (نف مرکب ) آوازخوان . نوحه گر. که نشید سراید : ناهید دست بر سر از این غم رباب وارنوحه کنان نشیدسرای اندر آمده .خاقانی .
-
می بر سر
لغتنامه دهخدا
می بر سر. [ م َ / م ِ ب َ س َ ] (اِ مرکب ) از آهنگها و الحان موسیقی است : نوای قمری و طوطی که نوروز است و می بر سرنشید بلبل و صلصل قفا نبک و عن ذکری . منوچهری .و رجوع به ذیل آهنگ شود.
-
چهچهه زدن
لغتنامه دهخدا
چهچهه زدن . [ چ َ چ َ ه َ / ه ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) خواندن بلبل و قناری . خواندن بلبل و سایر پرندگان خوش آواز. نشید برکشیدن . رجوع به چهچه زدن شود.
-
طیب اﷲ فاک
لغتنامه دهخدا
طیب اﷲ فاک . [ طَی ْ ی َ بَل ْ لا هَُ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعایی ) جمله ای است که هنگام سخن سرائی یا خواندن نشیدی مستمعان و شنوندگان به رسم آفرین به گوینده ٔ آن سخن یا نشید گویند،یعنی ایزدتعالی پاک و پاکیزه گرداناد دهان تو را.
-
انشودة
لغتنامه دهخدا
انشودة. [ اُ دَ ] (ع اِ) شعر که در تناشد خوانند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شعر که در تناشد و مشاعره خوانند. (ناظم الاطباء). نشید. شعری که در میان قوم بعضی برای بعضی می خوانند. (از اقرب الموارد). شعر خوانده شده . (یادداشت مؤلف ). ج ، اناشید. (منتهی ...
-
بیتک
لغتنامه دهخدا
بیتک . [ ب َ / ب ِ ت َ ] (اِ مصغر) مصغر بیت ، ودر این معنی بیشتر با «چند»، بکار رود : اندر این حسب رودکی گویی عاریت داد بیتکی چندم . سوزنی .در خواه کز آن زبان چون قندتشریف دهد به بیتکی چند. سوزنی .کرد آنگهی از نشید آوازاین بیتک چند را سرآغاز.نظامی .
-
چه چه زدن
لغتنامه دهخدا
چه چه زدن . [ چ َه ْ چ َه ْ زَ دَ ] (مص مرکب ) خواندن بلبل . خواندن بلبل و قناری و سایر پرندگان خوش آواز. آواز برآوردن بلبل . نشید برکشیدن . || سخت خوب خواندن مغنی آواز را. سخت خوش خواندن . غلطاندن آواز در گلو. (یادداشت مؤلف ). تحریر. به خوبی تحریر ...
-
قفا نبک
لغتنامه دهخدا
قفا نبک . [ ق ِ ن َ ک ِ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ امری ) بایستید تا بگرییم ، و این مطلع معلقه ای است از امرءالقیس : قفا نبک من ذکری ̍ حبیب و منزل بسقطاللوی بین الدخول فحومل .نوای قمری و طوطی که بارودست می بر سرنشید بلبل و صلصل قفا نبک ِ و من ذکری . منوچهری...
-
منشد
لغتنامه دهخدا
منشد. [ م ُ ش ِ ] (ع ص ) شعرخواننده . (آنندراج ) (غیاث ) (از منتهی الارب ). آنکه شعر می خواند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : جان سخنوران را مرشد نشید من به بهر چنین نشیدی منشد رشید بهتر. خاقانی .بیتی یا قطعه ای که در بعضی از آن ، داعی منشد است و...
-
غزل غزلها
لغتنامه دهخدا
غزل غزلها. [ غ َ زَ ل ِ غ َ زَ ] (اِخ ) نام کتابی از تورات . نشید الانشاد. سرود سلیمان . سیر سیرین . (فهرست ابن الندیم ). شیر هشیرم . صاحب قاموس کتاب مقدس آرد: تفسیر لفظی غزل غزلها آن است که مقصود تزویج سلیمان به دختر فرعون یا براعیه ٔ جمیله می باشد،...
-
پیش خیز
لغتنامه دهخدا
پیش خیز. (نف مرکب ) که پیش خیزد. که از قبل خیزد. || (اِ مرکب ) خدمتکار. چالاک . (غیاث ). خادم و شاگرد و آنکه پیش از دیگران برخیزد : منم که جوش فغان بر لب خموش من است خروش محشریان پیش خیز جوش من است . طالب آملی (از آنندراج ).اجل دنباله دار غمزه های چش...