کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نشوت
لغتنامه دهخدا
نشوت . [ ن َش ْ وَ ] (ع مص ) نشوة. رجوع به نَشْوَة شود.
-
واژههای همآوا
-
نشوط
لغتنامه دهخدا
نشوط. [ ن َ ] (ع اِ) ماهی نمکین که در آب و نمک تر دارند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ماهی شور که در آب و نمک نگاهدارند. (ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغة) (ازاقرب الموارد). || قسمی ماهی است و آن غیر از شبوط است . (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة)....
-
نشوة
لغتنامه دهخدا
نشوة. [ ن َش ْ وَ ] (ع اِ) مستی .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء). مستی یا آغاز سکر. (از المنجد) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة) . مقابل هشیاری . (آنندراج ) (برهان قاطع). || بوی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رایحه . (المن...
-
نشوة
لغتنامه دهخدا
نشوة. [ ن ِش ْوَ ] (ع مص ) نَشوَة. نُشوَة. رجوع به نُشوَة شود.
-
نشوة
لغتنامه دهخدا
نشوة. [ ن ُش ْ وَ ] (ع مص ) بوی کردن چیزی را. (از منتهی الارب ). بوی کردن خوشبوی را. (آنندراج ). بوییدن چیزی را. (از المنجد) (از اقرب الموارد). نِشوَة. نَشوَة.(معجم متن اللغة). || مست گردیدن . (آنندراج ) (از المنجد) (از اقرب الموارد). نَشوَة. نِشوَة....
-
جستوجو در متن
-
اصطحاب
لغتنامه دهخدا
اصطحاب . [ اِ طِ ] (ع مص ) اصطحاب قوم ؛ با یکدیگر مصاحبت کردن . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط).یار و مصاحب یکدیگر شدن . (منتهی الارب ). با همدیگر صحبت داشتن . (آنندراج ). با یکدیگر صحبت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). همدیگر را یار و مصاحب شدن . (ناظم ا...
-
اصطباح
لغتنامه دهخدا
اصطباح . [ اِطِ ] (ع مص ) صبوحی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). صبوح آشامیدن . (از قطر المحیط). صبوح نوشیدن . حریری گوید: و هل یجوز اصطباحی من معتقة. (ازاقرب الموارد). شراب بامداد خوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). صبوحی برگرفتن ...
-
اعتناق
لغتنامه دهخدا
اعتناق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دست به گردن یکدیگر زدن در حرب و جز آن . (منتهی الارب ). دست به گردن همدیگر زدن در حرب و جز آن .(آنندراج ). دست به گردن یکدیگر زدن در جنگ و جز آن .(ناظم الاطباء). دست به گردن یکدیگر را گرفتن . (المصادر زوزنی ). دست به گردن ...