کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشنیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نشنیده
لغتنامه دهخدا
نشنیده . [ ن َ ش ِ دَ / دَ / ن َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) شنیده ناشده . || آن که نمیشنود. || گوش نداده . گوشزد نشده . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
نشنیده گرفتن
لغتنامه دهخدا
نشنیده گرفتن . [ ن َ ش ِ دَ / دِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) تظاهر به ناشنیدن کردن . بدان توجه و عنایت نکردن . نپذیرفتن . قبول نکردن .
-
جستوجو در متن
-
کدوبن
لغتنامه دهخدا
کدوبن . [ ک َ ب ُ ] (اِ مرکب ) بیخ و ریشه و بته ٔ کدو. (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ). یقطین . (یادداشت مؤلف ) : نشنیده ای که زیر چناری کدوبنی بررست و بردوید بر او بر بروز بیست .ناصرخسرو.
-
صفیری
لغتنامه دهخدا
صفیری . [ ص َ ] (اِخ ) ابن مولانا دیلمی یکی از شعرای ایران و از اهالی قزوین است . از اوست :ز پیام من جوابی نشنیده قاصد امادهدم به این تسلی که ندیده ام هنوزش .(قاموس الاعلام ترکی ).
-
مهرارت
لغتنامه دهخدا
مهرارت . [ م ِ اِ ] (اِخ ) نام یکی از گردشگاهها و ملحقات اصفهان : گنبد مهرارت که چنان جنان گوش جنان نشنیده و محاسن و نعوت آن در دهان جهان نگنجیده . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 26).
-
منطبق
لغتنامه دهخدا
منطبق . [ ] (اِخ ) بتی از مس مخصوص سلف و عک و اشعریین که از میان آن کلامی شنیده میشد که مانند آن را کسی نشنیده بود پس چون آن را شکستند شمشیری از درونش درآمد که حضرت رسول اکرم آن را برگزیدو نامش را مخذم (برنده ) نهاد. (از معجم البلدان ).
-
ازیش
لغتنامه دهخدا
ازیش . [ اَ ] (حرف اضافه + ضمیر) ازو. از وی ، چنانکه گویند ازیش بستان ، یعنی ازو بگیر و از وی بستان . (برهان ). ازش . رجوع به ازش شود. حسین خلف این کلمه را با این معنی آورده است ، شاید در بعض لهجه ها بوده است لکن من نشنیده ام .
-
بازشنیدن
لغتنامه دهخدا
بازشنیدن . [ ش ِ دَ ] (مص مرکب ) شنیدن : هرگز جماعتی که شنیدند سرعشق نشنیده ام که باز نصیحت شنیده اند. سعدی (بدایع).تا بار دگر دبدبه ٔ کوس بشارت وآواز درای شتران بازشنیدیم . سعدی (طیبات ).و رجوع به شنیدن شود.
-
خوش منظری
لغتنامه دهخدا
خوش منظری . [ خوَش ْ / خُش ْ م َظَ ] (حامص مرکب ) خوب دیداری . خوشنمایی : نشنیده ام اندر ختن بر صورتی چندین فتن هرگز نباشد در چمن سروی بدین خوش منظری .سعدی .
-
عشق آوردن
لغتنامه دهخدا
عشق آوردن . [ ع ِ وَ دَ ] (مص مرکب ) عاشق شدن . عشق ورزیدن . عاشقی کردن . شیفته شدن : به این خوبی که آفتابست نشنیده ایم که کسی او را دوست گرفته باشد و عشق آورده . (گلستان سعدی ).هرکه می با تو خوردعربده کردهرکه روی تو دید عشق آورد. سعدی .قضاء لازمست آ...
-
ندانسته
لغتنامه دهخدا
ندانسته . [ ن َ ن ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نادانسته . مقابل دانسته . رجوع به دانسته شود. || نشنیده . پی نبرده . نفهمیده : بگفتا خموش ای برادر بخفت ندانسته بهتر که دشمن چه گفت . سعدی . || مجهول : دانست باید این و جز این را نیزدانسته به بود ز ندانسته...
-
نیکی فروش
لغتنامه دهخدا
نیکی فروش . [ ف ُ ] (نف مرکب ) مرائی . (یادداشت مؤلف ). متظاهر به صلاح . ریاکار : منمای و مشنوان عمل خویش را به خلق زیرا عمل نهفته ز هر چشم و گوش به نشنیده ای که پیر هریوت چه گفته است سبزی فروش شهر ز نیکی فروش به .خواجه عبداﷲ.
-
زودرس
لغتنامه دهخدا
زودرس . [ رَ ] (نف مرکب ) زودرسنده . آنچه که پیش از موقع مقرر بدست آید، مخصوصاً گل و میوه . (فرهنگ فارسی معین ). آنکه زود برسد. (آنندراج ) : بندد آیین دگر چون دیرتر خندد بهاربوی گل از غنچه های زودرس نشنیده ام .میرزا جلال (از آنندراج ).