کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشفه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نشفة
لغتنامه دهخدا
نشفة. [ ن َ ش َف َ ] (ع اِ) سنگ سیاه سوخته . سنگ پای خار. نُشفَة. نَشفَة. نِشفَة. (منتهی الارب ). رجوع به نَشفَة شود.
-
نشفة
لغتنامه دهخدا
نشفة. [ ن َ ش ِ ف َ ] (ع ص ) ارض نشفة؛ زمین آب به خود درکشنده . (منتهی الارب ). زمینی که بخود آب درکشد. (ناظم الاطباء) (از المنجد) (از اقرب الموارد).
-
نشفة
لغتنامه دهخدا
نشفة. [ ن َ ف َ ] (ع اِ) لته پاره ای که بدان آب باران گرفته در آوند افشارند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). پارچه ای که بدان آب باران را گرفته در آوندی فشار دهند. (ناظم الاطباء). کهنه پاره ای که در تنشیف آب استعمال شود. (از المنجد). نَش...
-
نشفة
لغتنامه دهخدا
نشفة. [ ن ُ ف َ ] (ع اِ) کفک شیر وقت دوشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کف شیر هنگام دوشیدن . (ناظم الاطباء).کفی که هنگام دوشیدن بر سر شیر پدید آید. (از المنجد) (از اقرب الموارد). نُشافَة. (از اقرب الموارد). || سنگ سیاه سوخته . سنگ پای خار. (منتهی ا...
-
نشفة
لغتنامه دهخدا
نشفة. [ن ِ ف َ ] (ع اِ) سنگ سیاه سوخته . سنگ پای خار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). نَشفَة. (منتهی الارب ). رجوع به نَشفَة شود. || چیزی اندک که در آوند باقی باشد. (آنندراج ) (منتهی الارب ). چیز کمی که در ظرف باقی مانده باشد. (از المنجد). نُشفَة. (منتهی ...
-
جستوجو در متن
-
نشاف
لغتنامه دهخدا
نشاف . [ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ نشفة. رجوع به نشفة شود.
-
نشف
لغتنامه دهخدا
نشف . [ ن ِ ] (اِ) کاسه ٔ سر. || قدح چوبین . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || جمع نشفة است . رجوع به نِشفَة شود.
-
نشف
لغتنامه دهخدا
نشف . [ ن ِ ش َ ] (ع اِ) ج ِ نشفة.
-
نشف
لغتنامه دهخدا
نشف . [ ن ُ ش َ ] (ع اِ) ج ِ نشفة.
-
سنگ پاخار
لغتنامه دهخدا
سنگ پاخار. [ س َ گ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سنگ پا. نشفه . نسفه . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
سنگ پاشنه
لغتنامه دهخدا
سنگ پاشنه . [ س َ گ ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سنگ پا. نشف . نشفة. (مهذب الاسماء). پاشنه سنگ . (نصاب الصبیان ).
-
پای خار
لغتنامه دهخدا
پای خار. (اِ مرکب ) سنگ پا. نُسفه . نشفه . (منتهی الارب ). و آن سنگی باشد سیاه و متخلخل که بدان شوخ کف پای سترند.
-
پاشنه سنگ
لغتنامه دهخدا
پاشنه سنگ . [ ن َ / ن ِ س َ ] (اِ مرکب ) سنگ سیاه متخلخل ، ستردن و پاک کردن پای را از شوخ . سنگ پای خار. (منتهی الارب ). سنگ پا. نشفه . سنگ پاشنه .
-
سنگ پا
لغتنامه دهخدا
سنگ پا. [ س َ گ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سنگی که به هندی جهانوا گویند. (غیاث ). سنگ کانی سوراخ سوراخ که در حمام چرک پا بدان پاک کنند. سنگ پاخار. نشفه . نسفه . نشف . پاشنه سنگ . سنگ پاشنه . (یادداشت بخط مؤلف ).- امثال :رو نیست ، سنگ پاست ؛ بسی ب...