کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نشز
لغتنامه دهخدا
نشز. [ ن َ ] (ع اِ) مکان مرتفع. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به نَشْزْ و نَشَز شود. || (ص ) غلیظ شدید. (از اقرب الموارد). ج ، نشوز، نشاز. || (مص ) بلند نشستن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (از ناظم الاطباء). برتر نشستن .(تاج ...
-
نشز
لغتنامه دهخدا
نشز. [ ن َ / ن َ ش َ ] (ع اِ) جای بلند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (منتهی الارب ). مکان مرتفع. (اقرب الموارد) (المنجد). جای بلند و مرتفع. (ناظم الاطباء). نشاز. (اقرب الموارد). ج ، نشوز، انشاز، نشاز.
-
نشز
لغتنامه دهخدا
نشز. [ ن َ ش َ ] (ع ص ) کهنسال توانا. (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). مسن ّ قوی . (اقرب الموارد). ج ، انشاز، نشاز. || . مرد غلیظالعبل . (اقرب الموارد). مرد کلان ستبر . (ناظم الاطباء). مرد ضخم غلیظ. (از المنجد). || مرد شدید. (از المنجد). || ب...
-
واژههای همآوا
-
نشظ
لغتنامه دهخدا
نشظ. [ ن َ ] (ع مص ) شتاب ربودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). به شتاب ربودن .(ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط). رجوع به نشط شود.
-
جستوجو در متن
-
انشاز
لغتنامه دهخدا
انشاز. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نَشز و نَشَز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).ج ِ نَشَز. (از اقرب الموارد). و رجوع به نشز شود.
-
نشاز
لغتنامه دهخدا
نشاز. [ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ نَشَز. رجوع به نَشَز شود.
-
نشاز
لغتنامه دهخدا
نشاز. [ ن َ ] (ع اِ) جای بلند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). زمینی بر بالا. (مهذب الاسماء). مکان مرتفع. (المنجد) (اقرب الموارد). نَشَز. (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء). ج ، انشاز.
-
نشوز
لغتنامه دهخدا
نشوز. [ ن ُ ] (ع مص ) ناسازگاری کردن زن با شوهر. (غیاث اللغات ). ناسازواری کردن زن با شوی و در خشم آوردن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ناسازواری کردن شوهر با زن یا زن با شوهر. (دهار) (از زوزنی ). ناساختن زن با شوهر و یا شوهر با...
-
ناشز
لغتنامه دهخدا
ناشز. [ ش ِ ] (ع ص ) بلندنشیننده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (صراح ) (منتخب اللغات ). آنچه که بلند برآمده باشد از مکانش . ما کان ناتاً مرتفعاً عن مکانه . (المنجد). مرتفع. (اقرب الموارد). ج ، نواشز.- عرق ناشز ؛ رگ بلند برآمده و برجهنده از بیماری . (من...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ظالم بن غیظبن مرةبن عوف بن سعدبن ذبیان . مکنی به ابولیلی . از فتاکان و دلیران مشهور عرب است در جاهلیت ، و در بزرگی و مناعت بدو مثل زنند: «امنع من حارث بن ظالم »، او یکی از ده تن است که در زمان نعمان بن منذر نزد کسری انوشیروان...