کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشاطانگیز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نشاطانگیز
لغتنامه دهخدا
نشاطانگیز. [ ن َ / ن ِ اَ ] (نف مرکب ) نشاطآور. نشاطافزا. طرب انگیز. سروربخش . سرورانگیز. که موجب سرور و انبساط خاطر شود : ساقی فریب آمیز بین مطرب نشاطانگیز بین بازار می زآن تیز بین مرسوم جان زآن تازه کن . خاقانی .شاه از آن سرخ سیب شهدآمیزخواست افسان...
-
جستوجو در متن
-
نشاطانگیزی
لغتنامه دهخدا
نشاطانگیزی . [ ن َ / ن ِ اَ ] (حامص مرکب ) عمل نشاطانگیز. سرورافزائی . نشاطافزائی . رجوع به نشاطانگیز شود.
-
نشاطبخش
لغتنامه دهخدا
نشاطبخش . [ ن َ / ن ِ ب َ] (نف مرکب ) نشاطآور. نشاطانگیز. فرح بخش . طرب بخش .
-
وافرحتاه
لغتنامه دهخدا
وافرحتاه .[ ف َ ح َ ] (ع صوت مرکب ) (مرکب از «وا»ی ندبه + منادای مندوب ) خنک . خوشا. چه نشاطانگیز است : گلشنی کز گل دمد گردد تباه گلشنی کز دل دمد وافرحتاه .مولوی .
-
کاپو
لغتنامه دهخدا
کاپو. (اِخ ) (آلفرد) روزنامه نویس و نویسنده ٔ رمان دراماتیک . متولد در «اِکس » (1858 - 1922 م .). تألیفات او عبارت است از «ون » و «دو آموزشگاه » و غیره . آثار وی حاکی از فلسفه ای نشاطانگیز و تحقیری ترحم آمیز است .
-
فریب آمیز
لغتنامه دهخدا
فریب آمیز. [ ف ِ / ف َ ] (نف مرکب ) فریبنده . فریبا. دلفریب . خاطرفریب : ساقی فریب آمیز بین مطرب نشاطانگیز بین بازار می زآن تیز بین مرسوم جان را تازه کن .خاقانی .
-
شهدآمیز
لغتنامه دهخدا
شهدآمیز. [ ش َ ] (ن مف مرکب ) شیرین و مخلوط با شیرینی . (ناظم الاطباء). آمیخته با شهد. || مجازاً، شیرین سخن . شیرین گفتار : شاه از آن سرخ سیب شهدآمیزخواست افسانه ای نشاطانگیز. نظامی .بوسه ای بر کنار ساغر ده پس بگیر آن شراب شهدآمیز. سعدی .- کلام شهدآم...
-
علی الصباح
لغتنامه دهخدا
علی الصباح . [ ع َ لَص ْ ص َ ] (ع ق مرکب ) بامداد. صبحگاهان . بامدادان . هنگام بامداد : نشان بخت بلند است و طالع میمون علی الصباح نظربر جمال روزافزون . سعدی .گفتم مگر بخواب بینم جمال دوست اینک علی الصباح نظر بر جمال دوست . سعدی .به آب روشن می عارفی ط...
-
دلفروز
لغتنامه دهخدا
دلفروز. [ دِ ف ُ ] (نف مرکب ) دل فروزنده . دل افروز. نشاطانگیز و فرحت خیز. (آنندراج ). روشن کننده ٔ دل . مایه ٔ انشراح صدر. روشن کننده ٔ قلب . مفرح القلب . دل شادکننده . شادی بخش : روان اندر او گوهر دلفروزکزو روشنایی گرفته ست روز.فردوسی .چو چندی بدین...
-
دیلمان
لغتنامه دهخدا
دیلمان . [ دَ ل َ ] (اِخ ) نام دهستانی است از بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان محدود از شمال به دهستان سیاهکل از جنوب و باختر به دهستان عمارلو از خاور به دهستان سمام . منطقه دهستان کوهستانی با شیب ملایم و محصور به ارتفاعات منشعبه از کوه درفک هوای آن...
-
انگیز
لغتنامه دهخدا
انگیز. [ اَ ] (اِ) ریشه ٔ فعل انگیزیدن ، آنچه باعث انگیزش و تحریک باشد. محرک . انگیزه . (فرهنگ فارسی معین ) : گمان می برم که قصه ٔ دمنه انگیزحسودان باشد. (انوار سهیلی از فرهنگ فارسی معین ).آنکه می کشت مرا غمزه ٔ خونریز تو بودگرچه او کشت ولیکن همه انگ...
-
مرسوم
لغتنامه دهخدا
مرسوم . [ م َ ] (ع ص ، اِ)نعت مفعولی است از مصدر رَسم . رجوع به رسم شود. || منقوش . (یادداشت مرحوم دهخدا). مرتسم . || نشان کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). داغدار. || آئین کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). رسم شده و معمول شده و مستعمل . (نا...
-
غزل
لغتنامه دهخدا
غزل . [ غ َ زَ ] (ع مص ) سخن گفتن با زنان و عشقبازی نمودن . (منتهی الارب ). حدیث زنان و حدیث عشق ایشان کردن . (آنندراج ). محادثه با زنان . (اقرب الموارد). بازی کردن به محبوب . حکایت کردن از جوانی و حدیث صحبت و عشق زنان . (غیاث اللغات ). دوست داشتن حد...