کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نشاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نشاد
لغتنامه دهخدا
نشاد. [ ن َش ْ شا ] (ع ص ) آنکه جستجو می کند گمشدگان را. الذی ینشد الضوال ّ. (المنجد).
-
نشاد
لغتنامه دهخدا
نشاد. [ ن ِ ](ع مص ) سوگند خورانیدن . (آنندراج ). تحلیف . سوگند دادن . (از اقرب الموارد) (از المنجد). مناشدة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به مناشدة شود. || خواندن کسی را به کاری . مناشدة. (از المنجد).
-
جستوجو در متن
-
مناشدة
لغتنامه دهخدا
مناشدة. [ م ُ ش َ دَ ](ع مص ) سوگند بردادن . (المصادر زوزنی ). سوگند خورانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). سوگند دادن کسی را به خدا. نِشاد. (از ناظم الاطباء). || با کسی اشعار خواندن . (المصادر زوزنی ).
-
ناشد
لغتنامه دهخدا
ناشد. [ ش ِ ] (ع ص ) طالب . (معجم متن اللغة). منادی کننده . طلب کننده . (فرهنگ نظام ).او را ناشد نامند به خاطر برداشتن آواز در طلب چیزی . (از المنجد). || شناساننده . (فرهنگ نظام ) (از معجم متن اللغة) . معرف . (المنجد). || سوگندخورنده . (فرهنگ نظام ) ...