کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نسیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نسیان
لغتنامه دهخدا
نسیان . [ ن َ س َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ نسا است . (منتهی الارب ). رجوع به نسا شود.
-
نسیان
لغتنامه دهخدا
نسیان . [ ن َس ْ / ن ِس ْ ] (اِ) مخالفت . خلاف کردن . (برهان قاطع) (آنندراج ). مخالفت . (صحاح الفرس ) . || (ص ) مخالف . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) (اوبهی ) : من آنگاه سوگند نسیان خورم کز این شهر من رخت برتر برم .بوشکور.
-
نسیان
لغتنامه دهخدا
نسیان . [ ن ِس ْ ] (ع اِمص ) فراموشی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار) (غیاث اللغات ). فرامشت کاری .(ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). وهل . (منتهی الارب ). مقابل حفظو ذکر و یاد. فروشدن از خاطر. فرامشتی : تو را نفس کلی چو بشناسی او رانگه دارد از جهل و نسیان و ع...
-
نسیان
لغتنامه دهخدا
نسیان .[ ن َس ْ ] (ع ص ) آن که فراموشی بر وی غالب باشد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (غیاث اللغات ). فراموشکار.
-
واژههای مشابه
-
نسیان کار
لغتنامه دهخدا
نسیان کار. [ ن ِس ْ ] (ص مرکب ) فراموش کار.
-
نسیان کده
لغتنامه دهخدا
نسیان کده . [ ن ِس ْ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) مکان فراموشی . (آنندراج ). فراموشخانه . جای غفلت و فراموشی : نسیان کده ٔ جهانیان رایاد تو به خیر اگر کنی جا.واله هروی (از آنندراج ).
-
چاه نسیان
لغتنامه دهخدا
چاه نسیان . [ هَِ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چاه خراب و بی آب . (آنندراج ) (غیاث ). چاه خموشان . (آنندراج ). چاه فراموشان . (آنندراج ) : از مروت نیست تا لب تشنگان را سوختن آخر آن چاه زنخدان چاه نسیان میشود.صائب (از آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
نساوة
لغتنامه دهخدا
نساوة. [ ن ِ وَ ] (ع مص ) فراموش کردن . (از منتهی الارب ). نسی . نسیان . نسوة. رجوع به نسی و نسیان شود.
-
لیثرغس
لغتنامه دهخدا
لیثرغس . [ ث َ غ ُ ] (معرب ، اِ) نسیان و فراموشی . (برهان ). لیثرغس سرسام سرد را گویند و این لفظ یونانی است و ترجمه ٔ او به تازی نسیان است و نسیان فرامشت کاری است و اهل یونان این علت را این نام از بهر آن کردند که نسیان از لوازم این علت است . (ذخیره ٔ...
-
فرامشتکاری
لغتنامه دهخدا
فرامشتکاری . [ف َ م ُ ] (حامص مرکب ) فراموشکاری . (یادداشت به خط مؤلف ). نسیان : نسیان فرامشتکاری است . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به فرامشت و فراموشکاری شود.
-
نساء
لغتنامه دهخدا
نساء. [ ن َس ْ سا ] (ع ص ) کثیرالنسیان . نَسیان . (المنجد).
-
ناسی شدن
لغتنامه دهخدا
ناسی شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فراموش شدن . (ناظم الاطباء). || فراموشکار شدن : گرچه خفته گشت و ناسی شد ز پیش کی گذارندش در آن نسیان خویش .مولوی .
-
فرامشتی
لغتنامه دهخدا
فرامشتی . [ ف َ م ُ ] (حامص ) فراموشی . نسیان .(یادداشت به خط مؤلف ) : ...روزگار و حالهاء او به فرامشتی افکندی ، تا نیست شدی . (التفهیم ).آن گرگ بدان زشتی با جهل فرامشتی یک یوسف کنعان شد تا باد چنین بادا. مولوی .و رجوع به فرامشت شود.