کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نسمة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نسمة
لغتنامه دهخدا
نسمة. [ ن َ س َ م َ ] (ع اِ) دَم روح . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نفَس . دم . نفَس روح . (المنجد) (اقرب الموارد). ج ، نَسَم ، نَسَمات . || انسان ، یا هر جنبنده ای که جان داشته باشد. (از المنجد) (از اقرب الموارد). ج ، نَسَم ، نَسَمات . || مردم . (منته...
-
نسمة
لغتنامه دهخدا
نسمة. [ ن َ م َ ] (ع اِ) یک بار وزیدن باد. (ناظم الاطباء). رجوع به نسم شود.
-
واژههای مشابه
-
نسمه
لغتنامه دهخدا
نسمه . [ ن ُ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اورامان لهون بخش پاوه ٔ شهرستان سنندج ، در 7هزارگزی جنوب پاوه و یک هزارگزی مغرب راه پاوه به روانسر، در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 150 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ شیرچشمه ، محصولش غلات و توتون و ...
-
واژههای همآوا
-
نصمة
لغتنامه دهخدا
نصمة. [ ن َ ص َ م َ ] (ع اِ) صورتی که پرستیده شود. (از اقرب الموارد) (از المنجد). نَصمَة. (متن اللغة). رجوع به نَصمَة شود.
-
نصمة
لغتنامه دهخدا
نصمة. [ ن َ م َ ] (ع اِ) صورت که پرستند آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). صورتی که مانند بت آن را پرستند. (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). نَصَمَة. (متن اللغة).
-
جستوجو در متن
-
نسمات
لغتنامه دهخدا
نسمات . [ ن َ س َ ] (ع اِ) دم ها و بوهای خوش . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). ج ِ نَسَمة. رجوع به نَسَمة شود.
-
قصاب
لغتنامه دهخدا
قصاب . [ ق َص ْ صا ] (اِخ ) محمدسلیم بن انیس دمشقی . از ادیبان قرن چهاردهم هجری است . او راست : نشاءة الصیا و نسمة الصبا، و این دیوان شعری است که آن را بر پنج باب مرتب ساخته و در دمشق به سال 1298 هَ . ق . در 160 صفحه طبع شده است . (معجم المطبوعات ج 2...
-
تنسیم
لغتنامه دهخدا
تنسیم . [ ت َ ] (ع مص ) درشدن در کاری وآغاز کردن ، و قیل لایکون الا فی شر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آغاز کاری کردن . (از اقرب الموارد). || زنده کردن و آزاد گردانیدن نسمة را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نفس زدن ودم بخود کشید...
-
نسم
لغتنامه دهخدا
نسم . [ن َ س َ ] (ع اِ) دَم روح . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نفَس روح . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). ج ، انسام ، نسم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || تاسه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || دم باد نرم ، و اول بادی که وزیدن گیرد....
-
دما
لغتنامه دهخدا
دما. [ دَ ] (اِ) دم و نفس . (انجمن آرا) (از آنندراج ) (لغت محلی شوشتر) (برهان ) (ناظم الاطباء). قطع. ربو. نفس . نسمه . (یادداشت مؤلف ). || بهر. نهج . نهیج . تتابع نفس . حشا. (یادداشت مؤلف ): و آنچه به شُش رود از وی ، دما و ضیق النفس و سرفه ٔ تر و س...
-
لبنان
لغتنامه دهخدا
لبنان . [ ل ُ ] (اِخ ) (کشور...) آرام . (در توریة). سوریه . متصرفیة فی بلاد سوریا استقلت بادارتهاالداخلیة سنة 1277 هجریة. یعین متصرفها بانتخاب الباب العالی و تصدیق الدول . یحدها شمالا و غرباً ولایة بیروت و شرقاً و جنوباً ولایة الشام مساحتها 2200 میل ...
-
مملوک
لغتنامه دهخدا
مملوک . [ م َ ] (ع ص ، اِ) بنده و ملک کرده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بنده . (غیاث اللغات ). بنده ٔ درم خریده . (دهار). غلام . برده . مولی . زرخرید. درم خرید. بنده ٔ زرخرید. رقبه . عبد. اصطلاحاً بندگان سپید را مملوک و بندگان سیاه را ...