کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نزیج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نزیج
لغتنامه دهخدا
نزیج . [ ن َ ] (اِ) اسب یدک . (ناظم الاطباء). یدک . جنیب . (از شعوری ج 2 ص 278). اسبی که برای جلال و جاه در جلو مردمان بزرگ می کشند. (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
نضیج
لغتنامه دهخدا
نضیج . [ ن َ ] (ع ص ) میوه ٔ رسیده و پخته هرچه باشد. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). میوه وگوشتی که رسیده و پخته و قابل خوردن شده باشد. ناضج . (اقرب الموارد) (المنجد). میوه ٔ پخته و دمل پخته وماده ٔ پخته ٔ هر چیز که پختگی آن از آتش نباشد. (غیاث اللغ...
-
جستوجو در متن
-
یدک
لغتنامه دهخدا
یدک . [ ی َ دَ ] (اِ) جنیبت . اسب جنیبت . رکابی . کتل . اسب نوبتی . مجنوب . مجنب . جنیبه . کوتل . غوش . بالا. ظاهراً از «ید» هزوارش و آک به معنی اسب . یدکی (با کشیدن صرف شود). (یادداشت مؤلف ). اسب کتل . به فارسی جنیبت گویند و آن اسبی است که پیش از آ...