کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نزهت ستان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نزهت ستان
لغتنامه دهخدا
نزهت ستان . [ ن ُ هََ س ِ ] (اِ مرکب )جای نزهت افزا. محل سرور و انبساط خاطر : نه ایمن تر ز خرسندی جهانی است نه به ز آسودگی نزهت ستانی است .نظامی .
-
واژههای مشابه
-
نزهت آباد
لغتنامه دهخدا
نزهت آباد. [ ن ُ هََ ] (اِ مرکب ) کنایه از بهشت جاودانی و دنیای دیگر. بهشت عدن . باغ بهشت . جنت : روانش به مینو پر از نور باددر آن نزهت آباد مسرور باد.؟ (از حبیب السیر).
-
نزهت افزا
لغتنامه دهخدا
نزهت افزا. [ ن ُ هََ اَ ] (نف مرکب ) هرآنچه بر شادی و عیش بیفزاید. (ناظم الاطباء). || تفرجگاه . جای خرم و باصفایی که موجب انبساط خاطر شود.
-
نزهت بخش
لغتنامه دهخدا
نزهت بخش . [ ن ُ هََ ب َ ] (نف مرکب ) که شادی و خرمی و بهجت و سرور بخشد. که انبساط خاطر آرد. || جای باصفای فرح بخش .
-
نزهت پذیر
لغتنامه دهخدا
نزهت پذیر. [ ن ُ هََ پ َ ] (نف مرکب ) دل شاد و خشنود و آراسته . (ناظم الاطباء).
-
نزهت جای
لغتنامه دهخدا
نزهت جای . [ ن ُ هََ ] (اِ مرکب ) نزهتگاه . متنزه . مکان نزه .
-
جستوجو در متن
-
نزهتگه
لغتنامه دهخدا
نزهتگه . [ ن ُ هََ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) نزهتگاه . تفرج گاه . گردش گاه . آنجا که صفای خاطر و انبساط افزاید. نزهت سرا. نزهت کده . جای نزهت افزا. نزهت ستان . رجوع به نزهتگاه شود : دید نزهتگهی گرانمایه سبز در سبز و سایه در سایه . نظامی .خرامان خسرو و شیری...
-
نزهتگاه
لغتنامه دهخدا
نزهتگاه . [ ن ُ هََ ] (اِ مرکب ) تفرج گاه . جای عیش وشادی . (ناظم الاطباء). نزهت جای . متنزه . گردشگاه . نزهت کده . نزهت سرا. نزهت ستان : در فراخی نعمت ودرستی هوا و آب و غریب دوستی و درویش داری اهل همدان و نزهتگاه های بی شمار. (مجمل التواریخ ). آبها ...
-
سپردن
لغتنامه دهخدا
سپردن . [ س ِ پ َ / پ ُ دَ ] (مص ) (از: سپر = سپار + دن ، پسوند مصدری ) اسپاردن . سپاردن . سپردن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). چیزی پیش کسی امانت گذاشتن و تسلیم کردن . (برهان ) (آنندراج ) (غیاث ). واگذاشتن . بازگذاشتن . تحویل دادن : پادشا سیمرغ دری...
-
مزید
لغتنامه دهخدا
مزید. [ م َ ] (ع اِمص ) افزونی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زیادتی و افزونی . (آنندراج ) (غیاث ) : لهم مایشاؤن فیها و لدینا مزید. (قرآن 35/50)؛ مر ایشان راست آنچه خواهند در آن و نزد ماست زیادتی و افزونی . و آن پادشاه رحمه اﷲ از ملوک آل سامان به ...
-
ازرقی
لغتنامه دهخدا
ازرقی . [ اَ رَ ] (اِخ ) هروی ابوبکر زین الدین بن اسماعیل الورّاق الازرقی الهروی . پدر وی اسماعیل ورّاق معاصر فردوسی بود و فردوسی هنگام فرار از سلطان محمود غزنوی چون بهرات رسیدبخانه ٔ او نزول کرد و مدت ششماه در منزل او متواری بود. از بعض ابیات او معل...
-
چهره
لغتنامه دهخدا
چهره . [ چ ِ رَ / رِ ] (اِ) صورت و روی آدمی باشد. (برهان ). روی . (آنندراج ). صورت و روی آدمی راگویند. (از انجمن آرا). رخ . روی . صورت . سیما. (ناظم الاطباء). رو. دیدار. رخسار. عارض . مُحَیّ̍ا. وجه . چهر. سیما. لقاء. طلعت . (یادداشت مؤلف ) : آراسته ...