کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نزهتگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نزهتگاه
لغتنامه دهخدا
نزهتگاه . [ ن ُ هََ ] (اِ مرکب ) تفرج گاه . جای عیش وشادی . (ناظم الاطباء). نزهت جای . متنزه . گردشگاه . نزهت کده . نزهت سرا. نزهت ستان : در فراخی نعمت ودرستی هوا و آب و غریب دوستی و درویش داری اهل همدان و نزهتگاه های بی شمار. (مجمل التواریخ ). آبها ...
-
جستوجو در متن
-
نزهت جای
لغتنامه دهخدا
نزهت جای . [ ن ُ هََ ] (اِ مرکب ) نزهتگاه . متنزه . مکان نزه .
-
گلستان
لغتنامه دهخدا
گلستان . [ گ ُ ل ِ ] (اِخ ) (کوه ...) کوهی است به موغانات نوسنگ در فرسنگ ، در او گلهای خودرو و خوشبوست .گویند که در زمان سابق آنرا ملاحده به فردوس کرده اندو نزهتگاه ایشان است . (نزهة القلوب چ لیدن ص 199).
-
دیر صباعی
لغتنامه دهخدا
دیر صباعی . [ دَ رِ ص َ عی ی ] (اِخ ) یا دیر تکریت ، درمشرق تکریت و روبروی آن واقع است این دیر مشرف بر دجله است و نزهتگاه عیاشان است . (از معجم البلدان ).
-
دعوی آوردن
لغتنامه دهخدا
دعوی آوردن . [ دَع ْ وی وَ دَ ] (مص مرکب ) ادعا کردن : وگر دعوی آرم به پیغمبری چه حجت کند خلق را رهبری . نظامی .نقض همت بین که از میدان نزهتگاه حشرشکر قاتل برده و دعوی ّ خون آورده ام .طالب آملی (از آنندراج ).
-
قفص
لغتنامه دهخدا
قفص . [ ق ُ ] (اِخ ) دهی است مشهور میان بغداد و عکبرا نزدیک بغداد که مرکز تفریح و تفرج و نزهتگاه مردم است . شرابهای خوب و عالی و میکده های بسیار بدان منسوب است . شعرا در وصف آن شعرها و قصائد بسیاری سروده اند. (معجم البلدان ).
-
نزهت نشین
لغتنامه دهخدا
نزهت نشین . [ ن ُ هََ ن ِ ] (نف مرکب ) که جای باصفائی دارد. که در نزهت ستان است . که در آسایش و سرور است . که در نزهتگاه ساکن است : به زندانیان زمین زیر خشت به نزهت نشینان باغ بهشت .نظامی .
-
مجلس گاه
لغتنامه دهخدا
مجلس گاه . [ م َ ل ِ ] (اِ مرکب ) محل انجمن و محفل و مجمع. (ناظم الاطباء). || بزمگاه . جای ضیافت و مهمانی : می دینارگون چون آب حیوان باد بر دستت که مجلس گاه تو خرم چو نزهتگاه رضوان شد.امیرمعزی .
-
تفرج جای
لغتنامه دهخدا
تفرج جای . [ ت َ ف َرْ رُ ] (اِ مرکب ) تفرج گاه : نزهتگاه شیدایان و تفرج جای بی سروپایان . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 116). رجوع به تفرج و ترکیبهای آن شود.
-
نزهتگه
لغتنامه دهخدا
نزهتگه . [ ن ُ هََ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) نزهتگاه . تفرج گاه . گردش گاه . آنجا که صفای خاطر و انبساط افزاید. نزهت سرا. نزهت کده . جای نزهت افزا. نزهت ستان . رجوع به نزهتگاه شود : دید نزهتگهی گرانمایه سبز در سبز و سایه در سایه . نظامی .خرامان خسرو و شیری...
-
اهرستان
لغتنامه دهخدا
اهرستان . [اَ رِ ] (اِخ ) نام الکه ایست در نواحی یزد. (آنندراج ). نام ولایتی نزدیک یزد. (ناظم الاطباء) : تا به یزد افکند امر نافذ سلطانی ام گشته نزهتگاه اهرستان بهشت ثانی ام . تأثیر (آنندراج ).نسیم گلشنش بر سنبل شیراز تیزیده بلاگردان اهرستان شده باغ...
-
پیواسته
لغتنامه دهخدا
پیواسته . [ پی ت َ ] (اِ) برج و قلعه و حصار و فصیل . (برهان ) : برج پیواسته اش هست بر از اوج حمل بر گذشته است سر کنگره اش از کیوان . اورمزدی .صاحب آنندراج و انجمن آرا گویند بمعنی پیوسته ومحکم و دایم است اما اینکه دربرهان قاطع و دیگر کتب فرهنگ پیواسته...
-
حجناء
لغتنامه دهخدا
حجناء. [ ح َ ] (اِخ ) یکی از مشاهیر شاعرات . دختر ابوالحجناء شاعر. او بصحابت پدر بخدمت مهدی خلیفه رسید و قصاید بسیار در مدح خلیفه گفت و خلیفه او را صلات و انعامات داد. دو بیت ذیل از قصیده ٔ او در وصف نزهتگاه خلیفه موسوم بعیسی آباد است :اب عیش و لذة و...
-
قبا
لغتنامه دهخدا
قبا.[ ق ُ ] (اِخ ) قُباء. قریه ای است که چاه معروف قُبا در آن واقع است و مسکن بنی عمروبن عوف انصاری میباشد.این ده در دو میلی شهر مدینه و در طرف چپ آن کس که بسوی مکه میرود قرار گرفته است . آثار بناهای بسیاری در آن بچشم میخورد و در آنجا مسجدی است معمور...