کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نزاع کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نزاع کردن
لغتنامه دهخدا
نزاع کردن . [ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کشمکش کردن . منازعه کردن . ستیزیدن : یکی جهود و مسلمان نزاع می کردندچنانکه خنده گرفت از نزاع ایشانم .سعدی .
-
جستوجو در متن
-
سماء
لغتنامه دهخدا
سماء. [ س ِ ] (ع مص ) نبرد کردن کسی را دربزرگی . || مخالفت کردن . || نزاع کردن . || همچشمی کردن . (ناظم الاطباء).
-
قال چاق کردن
لغتنامه دهخدا
قال چاق کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سر و صدا راه انداختن . جنگ و نزاع کردن .
-
نواستن
لغتنامه دهخدا
نواستن . [ ن َ ت َ ] (مص ) ستیزه کردن . نزاع نمودن (؟). (ناظم الاطباء).
-
ضجاج
لغتنامه دهخدا
ضجاج . [ ض ِ ] (ع مص ) مضاجة. همدیگر شور و غوغا کردن . بانگ و فریاد کردن . نزاع و خصومت کردن . (منتهی الارب ). با یکدیگر شور و شغب کردن . (تاج المصادر). بر یکدیگر بانگ کردن . (منتخب اللغات ). بانگ کردن . (تاج المصادر). || بدی کردن . (برهان قاطع).
-
لحاء
لغتنامه دهخدا
لحاء. [ ل ِ ] (ع مص ) ملاحات . با هم خصومت و نزاع کردن و دشنام دادن . (منتهی الارب ).
-
خون براه انداختن
لغتنامه دهخدا
خون براه انداختن . [ ب ِ اَ ت َ ] (مص مرکب ) موجب کشتار شدن . کشتار کردن . || آشوب و فتنه و نزاع سخت بپا کردن .
-
موشک دوانیدن
لغتنامه دهخدا
موشک دوانیدن . [ ش َ دَ دَ ] (مص مرکب ) (اصطلاح عامیانه ) موشک دوانی کردن . تفتین کردن . جلوگیری از پیشرفت کاری را. تحریک کردن . تحریک به فتنه کردن . تفتین کردن . نهانی یا به مکر در کاری اخلال کردن . تحریک به نزاع کردن . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به م...
-
جدل کردن
لغتنامه دهخدا
جدل کردن . [ ج َ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مباحثه نمودن . (ناظم الاطباء). یک و دو کردن . (یادداشت مؤلف ). محاجه کردن . بحث کردن . جنگ کردن . منازعه نمودن . (ناظم الاطباء). خصومت و دشمنی کردن . جنگ و نزاع کردن : حافظ ار خصم خطا گفت نگیریم بر اوور بحق گف...
-
بأزلة
لغتنامه دهخدا
بأزلة. [ ب َءْ زَ ل َ ] (ع مص ) رفتاری است شتاب . باهم نزاع و معارضه کردن . (منتهی الارب ).
-
دعوا کردن
لغتنامه دهخدا
دعوا کردن . [ دَع ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، سخنان درشت گفتن . پرخاش کردن . سرزنش کردن . رجوع به دعوا شود. || نزاع کردن . ستیزه کردن . چاقو و کارد و چماق کشیدن و حریفان را زدن . این اصطلاح بین جاهلان و مشدیها و زورخانه کاران رواج دارد و کسی که ...
-
مجادعة
لغتنامه دهخدا
مجادعة. [ م ُ دَ ع َ ](ع مص ) جداع . با هم دشنام دادن و خصومت کردن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). با هم نزاع کردن و خصومت نمودن و دشنام دادن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
خشتک سرکشیدن
لغتنامه دهخدا
خشتک سرکشیدن . [ خ ِ ت َ س َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) در نزاع بسیار بیحیایی کردن .جار و جنجال بسیار راه انداختن . هنگامه بپا کردن .
-
ستیز کردن
لغتنامه دهخدا
ستیز کردن . [ س ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جدال کردن . لجاج کردن . خصومت . منازعت . نزاع . مناقشه : چو چیره شدی بی گنه خون مریزمکن با جهاندار یزدان ستیز. فردوسی .بهنگام ، کردن ز دشمن گریزبه از با تن خویش کردن ستیز. فردوسی .یکی کرد بر پادشاهی ستیزبدشمن سپر...