کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نرمه مثل نرمه گوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مجروف
لغتنامه دهخدا
مجروف . [ م َ ] (ع ص ) بعیر مجروف ؛ آن که بر رانش داغ جرفة باشدیا آنکه تندی زیر نرمه ٔ گوش آن را داغ کرده باشند. (منتهی الارب ). شتری که بر ران وی یا نرمه ٔ زیر گوش آن داغ باشد. (ناظم الاطباء). شتری که داغ جرفة داشته باشد. (از ذیل اقرب الموارد). و رج...
-
حجة
لغتنامه دهخدا
حجة. [ ح َج ْ ج َ ] (ع اِ) نرمه ٔ گوش . ج ، حِجَج . || سال . || یکبار حج کردن . (غیاث ).
-
حجة
لغتنامه دهخدا
حجة. [ ح ِج ْ ج َ ] (ع اِ) نرمه ٔ گوش . (منتهی الارب ). شحم اذن .
-
روم
لغتنامه دهخدا
روم . (ع اِ) رَوم . نرمه ٔ گوش .(ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). و رجوع به رَوم شود.
-
مرزتان
لغتنامه دهخدا
مرزتان . [ م َ زَ ] (ع اِ) به صیغه ٔ تثنیه ، دو تندی بالای هر دو نرمه ٔ گوش . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
ورگوشی
لغتنامه دهخدا
ورگوشی . [ وَ ] (اِ مرکب ) ورگوش . گوشواره ٔ درازی راگویند که تا به دوش برسد. (برهان ) (ناظم الاطباء). || لبه ٔ گوش و نرمه ٔ گوش . (ناظم الاطباء).
-
شنف
لغتنامه دهخدا
شنف . [ ش َ ] (ع اِ) گوشواره ٔ بالایین یاآویزه ٔ بالای گوش یا معلاق برین و آن خلاف قرط است که در نرمه ٔ گوش باشد. ج ، شنوف . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گوشواره ای که بالای گوش آویزند. و آنچه زیرگوش آویزند قرطه است . (فرهنگ جهانگیری ). ورگوشی ....
-
وفرة
لغتنامه دهخدا
وفرة. [ وَ رَ ] (ع اِمص ) فراوانی و کثرت : ارض فی نبتها وفرة؛ زمینی که گیاه آن فراوان بود و کم نشده باشد. (ناظم الاطباء). || (اِ) موی مجتمع بر سر یا موی تانرمه ٔ گوش آنگاه جمه که تا فرود نرمه ٔ گوش رسد آنگاه لمه که به کتف فرودآید. (اقرب الموارد) (آنن...
-
حجة
لغتنامه دهخدا
حجة. [ ح ِ ج ج َ ] (ع اِ) سال . (مهذب الاسماء). (دهار). حول . عام . سنة. || یکبار حج کردن . || نرمه ٔ گوش . و گویند مروارید که در گوش کنند. ج ، حِجَج .
-
خرباء
لغتنامه دهخدا
خرباء. [ خ َ ] (ع ص ، اِ) گوش که نرمه ٔ آن شکافته باشد. || بز شکافته گوش که شکاف گوش آن نه درازا باشد نه پهنا.(از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
وفار
لغتنامه دهخدا
وفار. [ وِ ] (ع اِ) ج ِ وفرة، و آن موی مجتمع بر سر یا موی تا نرمه ٔ گوش است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). رجوع به وفرة شود.
-
جحربان
لغتنامه دهخدا
جحربان . [ ج ُ رُ ] (ع اِ) دو رگ است در زیر دو تندی نرمه ٔ گوش اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عرقان فی لهزمتی الفرس . (ذیل اقرب الموارد).
-
حجة
لغتنامه دهخدا
حجة. [ ح َج ْ ج َ ] (ع اِ) سال . (ترجمان عادل بن علی ). || مهره و یا دانه ٔ مروارید که در گوش آویزند و بکسر هم آمده است . (منتهی الارب ). || نرمه ٔ گوش . || یک بار حج کردن . (ناظم الاطباء).- ذوالحجة ؛ ماه دوازدهم سال قمری . ج ،ذوات الحجة. رجوع به ذوا...
-
خاج
لغتنامه دهخدا
خاج . (ارمنی ، اِ) بر وزن تاج بمعنی چلیپا باشد که صلیب نصاری است . (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ). رجوع بصلیب شود. || نرمه ٔ گوش یعنی جائی که گوشواره در آن کنند. (برهان ) (آنندراج ) : دولت از خاج گوش بنده ٔ توبنده را حلقه درکشند بخاج . سوزنی .|| دا...
-
غدنة
لغتنامه دهخدا
غدنة. [ غ ُ دُن ْ ن َ ] (ع اِمص ) نرمی و فروهشتگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غُدْنَة. (اقرب الموارد). || (اِ) گوشتپاره ٔ درشت درزیر نرمه ٔ گوش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). لحمة غلیظةفی اللهازم . (اقرب الموارد). رجوع به غُدنَة شود.