کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نرسیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نرسیده
لغتنامه دهخدا
نرسیده . [ن َ رَ / رِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مقابل رسیده به معنی واصل شده . رجوع به رسیده شود. || کال . نارسیده . نارس . ناپخته . نپخته . || نابالغ.
-
جستوجو در متن
-
رک
لغتنامه دهخدا
رک . [ رِک ک ](ع ص ) ارض رک ؛ زمین باران ریزه نرسیده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زمین باران ریزه نرسیده . (آنندراج ). لغتی در رَک ّ به معنی مذکور. (از اقرب الموارد).
-
مخضم
لغتنامه دهخدا
مخضم . [ م ُ ض ِ ] (ع ص ) آب که در شوری به حد تلخی نرسیده باشدو آن را شتران خورند نه مردم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). آبی که در شوری به حد تلخی نرسیده باشد و ستور آن را خورد نه مردم . (ناظم الاطباء).
-
نارس
لغتنامه دهخدا
نارس . [ رَ ] (ن مف مرکب ) میوه ٔ خام و نرسیده . (انجمن آرا). میوه ٔ خام و شراب خام که قابل خوردن نباشد و گاهی بر گلهای ناشکفته نیز اطلاق کنند. (آنندراج ). چیزی که نرسیده و پخته نشده باشد.کامل نشده . خام . به حد کمال نرسیده . (ناظم الاطباء). نارسیده ...
-
هرل
لغتنامه دهخدا
هرل . [ هََ رَ ] (ع ص ) دوشیزه . زنی که به ازدواج نرسیده باشد. (دزی ج 2 ص 755).
-
درمل
لغتنامه دهخدا
درمل . [ دُ م ُ ] (اِ) غله را گویند که هنوز خوب نرسیده باشد و آنرا بریان کنند و خورند. (برهان ). دلمل . و رجوع به دلمل شود.
-
نامأجور
لغتنامه دهخدا
نامأجور. [ م َءْ ] (ص مرکب )بی مزد و اجر. که به اجر و پاداش خود نرسیده است . بی اجر. مقابل مأجور، به معنی اجربرده و پاداش گرفته .
-
حامر
لغتنامه دهخدا
حامر. [ م ِ ] (اِخ ) وادیی است در پشت یبرین در ریگ بنی سعد، و معتقد بودند که هیچکس بدان جا نرسیده است . (معجم البلدان ).
-
نابالغ
لغتنامه دهخدا
نابالغ.[ ل ِ ] (ص مرکب ) کودک . آن که هنوز به سن تمیز نرسیده باشد. (آنندراج ). نارسیده . کودکی که به سن بلوغ و رشد نرسیده باشد. (ناظم الاطباء). صغیر. خواب نادیده . به حد مردان نرسیده . به حد زنان نرسیده : شنیدم که نابالغی روزه داشت به صد محنت آورد رو...
-
گرگن
لغتنامه دهخدا
گرگن . [ گ ُ گ ُ ] (اِ) دلمل باشد و آن غله ای است که هنوز خوب نرسیده و گاهی در آتش بریان کنندو خورند. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به کَرکَن شود.
-
نی
لغتنامه دهخدا
نی ٔ. (ع ص ، اِ) گوشت نیم پخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گوشتی که پخته نشده است یا گوشتی که آتش بدان نرسیده است . (از متن اللغة).
-
زنکلاجو
لغتنامه دهخدا
زنکلاجو. [ ] (اِ) زردآلوی نرسیده و ترش است . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : بدیدارت چنانم آرزومندکه بسطامی به آش زنکلاجو.(از جنگی خطی ، یادداشت ایضاً).
-
یتمان
لغتنامه دهخدا
یتمان . [ ی َ ] (ع ص ) یتیم .(منتهی الارب ) (آنندراج ). کودک بی پدر مادام که به سن بلوغ نرسیده باشد. ج ، یتامی . (ناظم الاطباء). بی پدر.
-
آلانان
لغتنامه دهخدا
آلانان . (اِخ ) نام آلان است ، چون خزران نام خزر : و هرگز هیچکس در آن زمین [ روس ] نرسیده مگر گشتاسف بفرمان پدرش لهراسف در آن وقت که کیخسرو او را بخزران و آلانان فرستاد. (مجمل التواریخ ).