کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نرخ دادهرسانی میدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نرخ بازار
لغتنامه دهخدا
نرخ بازار. [ ن ِ خ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ارزش هر جنس به قیمتی که در بازار فروشند. (ناظم الاطباء). قیمت روز. قیمت عادله .
-
نرخ بستن
لغتنامه دهخدا
نرخ بستن . [ ن ِ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) تعیین قیمت کردن . قیمت گذاشتن . بهای جنسی را معین کردن : هر متاعی را در این بازار نرخی بسته اندقند اگر بسیار گردد نرخ شکر بشکند. وحشی (از آنندراج ).یک دل داریم غمزه را گوتا نرخ ستمگران نبندد. قدسی (از آنندراج ).ش...
-
نرخ شکستن
لغتنامه دهخدا
نرخ شکستن . [ ن ِ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) کم کردن نرخ . مقابل نرخ بالا کردن . (آنندراج ). از رواج و قیمت انداختن . ارزان کردن . کم کردن قیمت : در بزم بلا به خنده روئی نرخ می و زعفران شکستم . ثنائی (از آنندراج ).- امثال : سرم را بشکن نرخم را مشکن ....
-
نرخ گذاشتن
لغتنامه دهخدا
نرخ گذاشتن . [ ن ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) نرخ نهادن . اسعار. تسعیر. (یادداشت مؤلف ).- نرخ گذاشتن روی چیزی و متاعی ؛ تقویم کردن . قیمت کردن .
-
نرخ نهادن
لغتنامه دهخدا
نرخ نهادن . [ ن ِ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) معین کردن حکومت قیمت و بهای چیزی را. (ناظم الاطباء). تسعیر. (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). اسعار. تقویم : خاشاک و خار قیمت دُرّ و گهر گرفت آنجا که تیغ غمزه ٔ او نرخ جان نهاد.ثنائی (از آنندراج ).
-
نرخ بندی
لغتنامه دهخدا
نرخ بندی . [ ن ِ ب َ ] (حامص مرکب ) تعیین قیمت و قیمت رایج . (ناظم الاطباء). نرخ بستن .- نرخ بندی کردن ؛ تعیین قیمت کردن . (ناظم الاطباء).
-
نرخ داروغه
لغتنامه دهخدا
نرخ داروغه . [ ن ِ غ َ / غ ِ ] (اِ مرکب ) متصدی بازار که تعیین می کند نرخ غله را. (ناظم الاطباء).
-
نرخ شکن
لغتنامه دهخدا
نرخ شکن . [ ن ِ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) متاع خوب و ارزانی که ارزش اجناس مشابه را در بازار کم کند. ارزان .
-
نرخ گذاری
لغتنامه دهخدا
نرخ گذاری . [ ن ِ گ ُ ] (حامص مرکب )نرخ گذاشتن . قیمت معین کردن . تعیین بها. نرخ بندی .
-
نرخ نامه
لغتنامه دهخدا
نرخ نامه . [ ن ِ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) قیمت رایج . (ناظم الاطباء).
-
گران کردن نرخ
لغتنامه دهخدا
گران کردن نرخ . [ گ ِ ک َ دَ ن ِ ن ِ ] (مص مرکب ) بالا بردن قیمت . افزودن بهای چیزی را. اِغلاء. (منتهی الارب ) : از من امروز کس سخن نخردبس که نرخ سخن گران کردم .حسین ثنایی (از آنندراج ).
-
نرخ بالا کردن
لغتنامه دهخدا
نرخ بالا کردن . [ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بسیار کردن نرخ . مقابل نرخ شکستن . نرخ بلند کردن .(آنندراج ). بر قیمت افزودن . گران کردن : هر دو عالم قیمت خود گفته ای نرخ بالا کن که ارزانی هنوز. امیرخسرو (از آنندراج ).رو به درگاه شفیعهر دو دنیا می کنم ناز ...
-
جستوجو در متن
-
جذیمةالابرش
لغتنامه دهخدا
جذیمةالابرش . [ ج َ م َ تُل ْ اَ رَ ] (اِخ ) نام ابن مالک بن فهم ملک حیره که صاحب زبّاء است . (از منتهی الارب ). او پادشاه حیره و یار زباء ملکه است . (از شرح قاموس ). وی دومین و بروایتی سومین پادشاه از ملوک انبار یا حیره بود و بدین جهت که ابرش بود او...
-
کبوتر
لغتنامه دهخدا
کبوتر. [ ک َ ت َ ] (اِ) کفتر. کبتر. (ناظم الاطباء). حمام . (دهار) (فهرست مخزن الادویه ). کوتر. کفتر. حمامه . (آنندراج ). نامه بر. (یادداشت مؤلف ). عَفْد. و رقاء. سعدانه . صُلْصُلَة. (منتهی الارب ). و رقاء.(منتهی الارب ). کُوتَر مخفف و کفتر مبدل کبوت...