کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نرجس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نرجس
لغتنامه دهخدا
نرجس . [ ن َ / ن ِ ج ِ ] (معرب ، اِ) مأخوذ از نرگس پارسی و به معنی آن . (ناظم الاطباء). معرب نرگس است . (فرهنگ نظام ) (غیاث اللغات ). نرگس . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). عبهر. رجوع به نرگس شود.
-
نرجس
لغتنامه دهخدا
نرجس . [ ن َ ج ِ ] (معرب ، اِ) قسمی از خطوط عربی اختراع ذوالریاستین فضل بن سهل . (از ابن الندیم ).
-
واژههای مشابه
-
نرجس المائدة
لغتنامه دهخدا
نرجس المائدة. [ ن َ ج ِ سُل ْ ءِ دَ ] (ع اِ مرکب ) تواله . (مهذب الاسماء). نرگس خوان . نرگسه ٔخوان . بزماورد. زماورد. مهنا. میسر. لقمه ٔ قاضی . لقمه ٔ خلیفه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به بزماورد شود.
-
نرجس خاتون
لغتنامه دهخدا
نرجس خاتون . [ ن َ ج ِ ] (اِخ ) نام زوجه ٔ امام حسن عسکری علیه السلام و مادر امام دوازدهم شیعیان حضرت قائم علیه السلام است بنا بر مشهور نزد شیعه ، و مزار وی در سامرا است .
-
جستوجو در متن
-
نرگس خاتون
لغتنامه دهخدا
نرگس خاتون . [ ن َ گ ِ ] (اِخ ) نرجس خاتون . رجوع به نرجس و نرجس خاتون شود.
-
نرجسة
لغتنامه دهخدا
نرجسة. [ ن َ / ن ِ ج ِ س َ ] (ع اِ) واحد نرجس . (از المنجد). رجوع به نرجس شود.
-
نرگس خوان
لغتنامه دهخدا
نرگس خوان . [ ن َ گ ِ س ِ خوا / خا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نرگسه ٔ خوان . بزماورد. زماورد. نواله . نرجس المائدة. میسر.مهنا. لقمه ٔ قاضی . لقمه ٔ خلیفه . (یادداشت مؤلف ).
-
نرگسه ٔ خوان
لغتنامه دهخدا
نرگسه ٔ خوان . [ ن َ گ ِ س َ / س ِ ی ِ خوا / خا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نرگس خوان . بزماورد. زماورد. نواله . نرجس المائدة. مهنا. میسر. لقمه ٔ خلیفه . (یادداشت مؤلف ).
-
لقمه ٔ قاضی
لغتنامه دهخدا
لقمه ٔ قاضی . [ ل ُ م َ / م ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بزماورد. زماورد. نواله . نرگس خوان . نرجس المائده . مُیسر. مهنّا. نواله . نرگسه خوان . لقمه ٔ خلیفه . و رجوع به لقمه ٔ خلیفه و بزماورد شود.
-
ریاسی
لغتنامه دهخدا
ریاسی . [ رَ ] (ص نسبی ، اِ)منسوب به ذوالریاستین ، فضل بن سهل . (یادداشت مؤلف ). || خطی است اختراع فضل بن سهل ملقب به ذوالریاستین و آن چند قسم است : ریاسی کبیر. نصف ریاسی . ثلث . صغیرالنصف . خفیف الثلث . محقق . منثور. وشی . رقاع .مکاتبات . غبارالحلب...
-
زماورد
لغتنامه دهخدا
زماورد. [ زُ وَ ] (معرب ، اِ) نواله . (دهار) (مهذب الاسماء). طعامی که از تخم مرغ و گوشت ترتیب دهند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). معرب است و فیروزآبادی آن را در ذیل «ورد» آورده است . (از اقرب الموارد). بزماورد. نواله . ل...
-
میسر
لغتنامه دهخدا
میسر. [ م ُ ی َس ْ س َ ] (ع اِ) نواله ای که از تخم مرغ و گوشت ترتیب می دهند. (ناظم الاطباء). بزماورد. (مهذب الاسماء) (دهار). نوعی حلواست . به معنی نواله است که زماورد باشد. (از آنندراج ). بزماورد. زماورد. نرجس المائده . لقمه ٔ خلیفه . لقمه ٔ قاضی . ن...
-
لقمه ٔ خلیفه
لغتنامه دهخدا
لقمه ٔ خلیفه . [ ل ُ م َ / م ِ ی ِ خ َ ف َ / ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بزماورد. زماورد. نرگس خوان . نرگسه خوان . لقمه ٔ قاضی . نواله . میسر. مهنّا. نرجس المائدة. کام . حلوائی لطیف . نوعی از حلوا به غایت نفیس . (غیاث ). و رجوع به بزماورد شود : کآ...