کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نذير پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نذیر
لغتنامه دهخدا
نذیر. [ ن َ ] (اِخ ) از جمله نام های قرآن چنانکه حق تعالی فرماید: بشیراً و نذیراً. (از نفایس الفنون ).
-
نذیر
لغتنامه دهخدا
نذیر. [ ن َ ] (اِخ ) اسم نبی صلوات اﷲ علیه . (مهذب الاسماء) (از منتهی الارب ). یکی از اسامی پیغمبر صلی اﷲ علیه و آله و سلم . (غیاث اللغات ). یکی از اسمای مبارکه ٔ حضرت رسول (ص ). (از آنندراج ). یکی از القاب پیغمبر اسلام است که مردم را از عذاب خدا می ...
-
نذیر
لغتنامه دهخدا
نذیر. [ ن َ ] (اِخ ) محمد طبیب ، متخلص به نذیر. از پارسی گویان خیرآباد هندوستان است . او راست :چون غنچه به رخ نقاب بستی صد خار به سینه ام شکستی اقلیم دلم تمام بگرفت زلف تو، زهی درازدستی کشتی چو مرا به جورباری از سرزنش رقیب رستی .رجوع به صبح گلشن ص 51...
-
نذیر
لغتنامه دهخدا
نذیر. [ ن َ ] (اِخ ) محمد نذیر. از پارسی گویان لکهنوی هندوستان است .این ابیات را مؤلف صبح گلشن به نام او ثبت کرده :حیف بر طالع واژون که شباب آمد و رفت دولتی بود که در عالم خواب آمد و رفت واقف از لذت او هیچ نگشتیم نذیربر سر آب به اندازه حباب آمد و رف...
-
نذیر
لغتنامه دهخدا
نذیر. [ ن َ ] (ع اِمص ) بیم . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 98) (ناظم الاطباء). ترس . (از ناظم الاطباء). اسم است به معنی انذار. (از اقرب الموارد). || (ص ) بیم کرده شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ترساننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (نا...
-
جستوجو در متن
-
تریر
لغتنامه دهخدا
تریر.[ ت َ ] (ص ) ترساننده را گویند. به عربی نذیر خوانندبا نون و دال نقطه دار. (برهان ). ترساننده که به تازی نذیر گویند. (ناظم الاطباء). خود کلمه هم مصحف نذیراست . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). و رجوع به نذیر شود.
-
سالم
لغتنامه دهخدا
سالم . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن نذیر. از محدثان است و یزیدبن ابی حبیب از او روایت کند. (حسن المحاضرة ص 94).
-
نذر
لغتنامه دهخدا
نذر. [ ن ُ ذُ ] (ع اِ) ترس . بیم . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || (اِمص ) انذار. (منتهی الارب ) (المنجد). نُذْری ̍. نذارة. (المنجد). اسم مصدر است . (منتهی الارب ). || (ص ، اِ) ج ِ نذیر. رجوع به نذیر شود. || (اِ) ج ِ نَ...
-
نذرشکن
لغتنامه دهخدا
نذرشکن . [ن َ ش ِ ک َ ] (نف مرکب ) نذرشکننده . عهدشکن . پیمان شکن .که به نذر و عهد و پیمان خود وفا نکند و آن را بشکند. رجوع به نذر به معنی عهد و پیمان شود : با چنین غافلان نذرشکن جز چو پیغمبران نذیر مباش .سنائی .
-
بیم کننده
لغتنامه دهخدا
بیم کننده . [ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) ترساننده . (یادداشت مؤلف ). نذیر. (ترجمان القرآن ) (دهار). منذر. (دهار). مهدّد. متوعد. (یادداشت مؤلف ).
-
بشیر
لغتنامه دهخدا
بشیر. [ ب َ ] (اِخ ) ابن معبد یا ابن بدیر (نذیر) ابن معبدبن شراحیل ... سدوسی معروف به ابن خصاصیه . درباره ٔ نسبت وی و مادرش خلاف است . بخاری حدیث او را آورده است . رجوع به الاصابة ج 1 ص 164 شود.
-
رفعت
لغتنامه دهخدا
رفعت . [ رِ ع َ ] (اِخ ) یا رفعت لکهنوی . میکولال . از گویندگان هند بود و در لکهنو سکنی داشت و شاگرد نذیر علی نذیر بود. ابیات زیر ازوست :هست چندانکه اجتناب مرایار هردم دهد شراب مرابس که در کوه ودشت می گردم داد دیوانه او خطاب مراهمه شب ناله وفغان کردم...
-
نذیرة
لغتنامه دهخدا
نذیرة. [ن َ رَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث نذیر. رجوع به نذیر شود. || آنچه نذر دهند. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || فرزند که او را مادر و پدرش خادم یا قیم معبد و کلیسا گردانند. مذکر و مؤنث در وی یکسان است . (من...
-
بشیر
لغتنامه دهخدا
بشیر. [ ب َ ] (ع ص ) بشارت دهنده و مژده آورنده و کسی که خبر خوش آورد برخلاف نذیر که خبر بد می آورد. (ناظم الاطباء). مژده دهنده . (مؤید الفضلاء). مژده آور. (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مژده ور. (منتهی الارب ). مژده دهنده . (ترجمان عادل بن...