کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ندیمة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ندیمة
لغتنامه دهخدا
ندیمة. [ ن َ م َ ] (ع ص ، اِ) حریف شراب . همنشین بزرگان . (منتهی الارب ). تأنیث ندیم . رجوع به ندیم شود. ج ، نِدام .
-
واژههای مشابه
-
ندیمه
لغتنامه دهخدا
ندیمه . [ ن َ م َ / م ِ ] (از ع ، ص ، اِ) ندیمة. رجوع به ندیمة و ندیم شود. || در اصطلاح درباریان ، زنی که مصاحب و همراه و همراز ملکه یا دیگر زنان برجسته ٔ دربار است .
-
جستوجو در متن
-
گوهر ملک
لغتنامه دهخدا
گوهر ملک . [ گ َ / گُو هََ م ُ ] (اِخ ) نام یکی از ده تن ندیمه های شیرین است و چون خسرو و شیرین در شکارگاه بهم میرسند در وصف بهار و عیش خسرو و شیرین هریک از ندیمه ها برای پیوند آن دو تن افسانه ای سرودندکه نظامی هریک را در دو بیت آورده است : زبان بگشا...
-
کاترین داراگون
لغتنامه دهخدا
کاترین داراگون . [ ت ِ گ ُ ] (اِخ ) زن اول هانری هشتم ، پادشاه انگلیس ، که شوهر او پس از هیجده سال زناشوئی بر آن شد که او را طلاق گوید و آن بولین یکی از ندیمه های ملکه را بزنی بگیرد و در این باب موافقت پاپ را خواست ولی پاپ بدین کار رضا نداد. تصادمات ...
-
فلکناز
لغتنامه دهخدا
فلکناز. [ ف َ ل َ ] (اِخ ) از ندیمه های شیرین معشوقه ٔ فرهاد و خسرو پرویز : وز آن سو آفتاب بت پرستان نشسته گرد او ده نارپستان فرنگیس و سهیل سروبالاعجب نوش و فلکناز و همیلا.نظامی (خسرو و شیرین چ وحید ص 133).
-
حبی
لغتنامه دهخدا
حبی . [ ] (اِخ ) قادین یا حبی خاتون شاعره ٔ ترک از اهل اماسیة. صاحب قاموس الاعلام ترکی گوید:مشهورترین شاعره ٔ عثمانی است ، حفیده ٔ شیخ یحیی و زوجه ٔ شمسی چلپی و ندیمه ٔ سلطان سلیم خان ثانی بود و نفوذ و اقتداری بزرگ داشت و خانه ٔ او ملجاء و مرجع ارباب...
-
اشجعی
لغتنامه دهخدا
اشجعی . [ اَ ج َ ] (اِخ ) سالم بن عوف بن مالک اشجعی ... او و پدرش را صحبتی با پیامبر(ص ) بوده است و ابن مردویه از طریق کلبی از ابوصالح از ابن عباس روایت کرده و گفت : عوف بن مالک اشجعی بسوی پیامبر (ص ) آمد و گفت : ای رسول خدا دشمن ، پسرم رااسیر کرده و...
-
طغرل بیک
لغتنامه دهخدا
طغرل بیک . [ طُ رِ / رُ ب َ ] (اِخ ) (طغرل اول ) محمدبن میکائیل بن سلجوق بن دقاق ، ملقب به رکن الدین و الدوله ، المکنی به ابوطالب (429 تا 455 هَ . ق .). درراحةالصدور آورده که : در شهور سنه ٔ اربع و عشرین و اربعمائة سلطنت آغاز کرد و سیر حمیده ٔ ملوک پ...