کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ندود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ندود
لغتنامه دهخدا
ندود. [ ن ُ ] (ع مص ) ند. ندید. رجوع به نَدّشود. || (اِ) ج ِ ندّ. (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
نداد
لغتنامه دهخدا
نداد.[ ن ِ ] (ع مص ) ند. ندود. ندید. رجوع به نَدّ شود.
-
بغیبغ
لغتنامه دهخدا
بغیبغ. [ ب ُ غ َ ب ِ ] (ع اِمصغر) مصغر بُغْبُغ. از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به بغبغ شود. || عدا طلقاً بغیبغاً؛ وقتی گویند که دور ندود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
واکل
لغتنامه دهخدا
واکل . [ ک ِ ] (ع ص ) فرس واکل ؛ اسب که بر صاحب خود اعتماد کند در دویدن و محتاج ضرب باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسب تنبل که در دویدن محتاج به تازیانه باشد و تا تازیانه نخورد ندود. (ناظم الاطباء). ستوری که در رفتن سستی کند. (از اقرب الموارد).
-
ند
لغتنامه دهخدا
ند. [ ن َدد ] (ع اِ) تل بلند. زمین و پشته ٔ خاک بلند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). پشته ٔ بزرگ از خاک و گل . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). اکمة. تل مرتفع. (المنجد). || (مص ) رمیدن شتر. (تاج المصادر بیهقی ). رمیدن ستوران . (جهانگیری ) (از منتهی الار...
-
کبح
لغتنامه دهخدا
کبح . [ ک َ ] (ع مص ) لگام بازکشیدن ستور را تا بازایستد از رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کبح دابه به لگام ؛ کشیدن آن به لگام و زدن لگام بدهان وی تا بازایستد و ندود و بقولی کشیدن عنان دابه تاسر را راست نگاه دارد. (از اقرب الموارد). || به شمشیر زدن...
-
سهل
لغتنامه دهخدا
سهل . [ س َ ] (اِخ ) ابن هارون بن رامنوی فارسی الاصل دشت میشانی ، حکیم و شاعر و فصیح و شعوبی مذهب و سخت با عرب دشمن . و کتبی بسیار در مثالب عرب نوشته . و ابوعثمان جاحظ به براعت و فصاحت و فضل او مذعن است . و از او در کتابهای خویش حکایت کند. و سهل بن ه...
-
گیره
لغتنامه دهخدا
گیره . [ رَ / رِ ] (اِ) اسم آلت مشتق است . مرکب از: گیر (گرفتن ) + ه پسوند مکان و آلت . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). || سبد کوچک را گویند و آن ظرفی است که از چوب و نی و گیاه و امثال آن بافند. (برهان قاطع). سبد خرد که در آن میوه نمایند. (انجمن آرا) (آن...
-
خسروی سرخسی
لغتنامه دهخدا
خسروی سرخسی . [ خ ُ رَ ی ِ س َ رَ ] (اِخ ) محمدبن علی خسروی سرخسی ، مکنی به ابوبکر حکیم از شاعران دربار امیرشمس المعالی است . شعر اوسراسر حکمت و «در خدمت کافی الکفاة روز بازارها دیده و آن یگانه » خسروی هم در طبقات شعرای عجم مشهور است و هم در طبقات شع...
-
افسانه
لغتنامه دهخدا
افسانه . [ اَ ن َ / ن ِ ] (اِ) سرگذشت و حکایات گذشتگان باشد. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (از مجمع الفرس ). قصه . داستان . حکایت . تمثیل . سرگذشت . (ناظم الاطباء). حکایت گذشتگان . فسانه نیز در این لغت است . (مؤید)(شرفنامه ٔ منیری ). آفسان...
-
نزار
لغتنامه دهخدا
نزار. [ ن ِ ] (ص ) پهلوی : نیزار (ضعیف ، محتاج )، در اراک : نزر (ضعیف ، ناتوان ). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). لاغر. (برهان قاطع) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (جهانگیری ) (از رشیدی ) (غیاث اللغات ). ضعیف . (برهان قاطع) (آنندر...
-
دویدن
لغتنامه دهخدا
دویدن . [ دَ دَ ] (مص ) رفتن با تعجیل بسیار. شتابان رفتن . تاختن . (از ناظم الاطباء). اخرار. ساو. زکیک . قرضبة. قحص . افاجة. فندسة. کودءة. هبذ. کعسبة. تعی . جظ. طعسبة. رطل . رطول . نوداءة. ردی . ردیان . وَفَض . وفض . ایفاض . استیفاض . فدید. وکز. تلبط...
-
میل
لغتنامه دهخدا
میل . (معرب ، اِ) واحد مسافت . در روم قدیم برابر 1620 یارد انگلیسی و معادل با 1482 متر فرانسوی یا یک میل و نیم ایرانی موافق مقادیر جدید می باشد. مقدار منتهای درازی بصر از زمین . ج ، امیال و میول . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مد بصر. ...
-
شدن
لغتنامه دهخدا
شدن . [ ش ُ دَ ] (مص ) گذشتن . مضی . سپری شدن . مصدر دیگرغیرمستعمل آن شوش . (از یادداشت مؤلف ) : شد آن تخت شاهی و آن دستگاه زمانه ربودش چو بیجاده کاه . فردوسی .گر از کیقباد اندر آری شماربر این تخمه بر سالیان شد هزار. فردوسی .آن روزگار شد که توانست آ...