کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ندرةً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ندرةً
لغتنامه دهخدا
ندرةً. [ ن ُ رَ تَن ْ ] (ع ق ) گاه گاه . به ندرت . (ناظم الاطباء). رجوع به ندرتاً شود.
-
واژههای مشابه
-
ندرة
لغتنامه دهخدا
ندرة. [ ن َ رَ ] (ع اِ) پاره ای از زر که در کان یافته شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). قطعه ای از طلا یا نقره که در معدن یافته شود. (از المنجد). || (اِمص ) نُدْرَة. رجوع به نُدرَة شود.- فی الندرة ؛ گاهی . بعد چند روز. (اق...
-
ندرة
لغتنامه دهخدا
ندرة. [ ن َ/ ن ُ رَ ] (ع اِمص ) اسم است از ندر و ندور به معنی کمیاب شدن . (اقرب الموارد). رجوع به ندرت شود. || (اِ) آنچه از میان چند چیز ظاهر و آشکار گرددو از میان چیزی برآید و ساقط شود. (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
ندرت
لغتنامه دهخدا
ندرت . [ ن ُ رَ ] (اِخ ) لاله حکیم چند تهانیسری ، متخلص به ندرت . از پارسی گویان هند است و در قرن دوازدهم میزیسته و با میرزا بیدل و سراج الدین آرزو معاصر و مصاحب بوده و نزد سرخوش مشق شاعری کرده و در اواسط قرن دوازدهم درگذشته :سوزد به خاک هم ز تب عشق ...
-
ندرت
لغتنامه دهخدا
ندرت . [ ن ُ رَ ] (ع اِمص ) کمی . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (فرهنگ نظام ). تنگ یابی . کم یابی . دیریابی . شذوذ. دشواریابی . عزت . (یادداشت مؤلف ). ندرة.- بر سبیل ندرت ؛ گاهگاه . گاه وگداری .- به ندرت ؛ ندرتاً. ندرةً.|| تنهائی . (ناظم الاطباء) ...
-
ندرة
لغتنامه دهخدا
ندرة. [ ن َ رَ ] (ع اِ) پاره ای از زر که در کان یافته شود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). قطعه ای از طلا یا نقره که در معدن یافته شود. (از المنجد). || (اِمص ) نُدْرَة. رجوع به نُدرَة شود.- فی الندرة ؛ گاهی . بعد چند روز. (اق...
-
ندرة
لغتنامه دهخدا
ندرة. [ ن َ/ ن ُ رَ ] (ع اِمص ) اسم است از ندر و ندور به معنی کمیاب شدن . (اقرب الموارد). رجوع به ندرت شود. || (اِ) آنچه از میان چند چیز ظاهر و آشکار گرددو از میان چیزی برآید و ساقط شود. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
گاه گدار
لغتنامه دهخدا
گاه گدار. [ گ ُ ] (ق مرکب ) گاه و گدار. ندرةً. به ندرت .
-
گاه گداری
لغتنامه دهخدا
گاه گداری . [ گ ُ ] (ق مرکب ) گاه و گداری . گاهی . گاهگاهی . ندرةً.
-
ندرتاً
لغتنامه دهخدا
ندرتاً. [ ن ُ رَ تَن ْ ] (ع ق ) ندرةً. به ندرت . گاه گداری . شذوذاً. گاهگاه . گاهی . تک تک . تک وتوکی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ندرت و ندرة شود.
-
الوف
لغتنامه دهخدا
الوف . [ ] (اِخ ) ندره نکولا. او راست : ضحایا البشریة که مجموعه ٔ مقالاتی است . (از معجم المطبوعات ج 1 ستون 465).
-
ندرت
لغتنامه دهخدا
ندرت . [ ن ُ رَ ] (ع اِمص ) کمی . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (فرهنگ نظام ). تنگ یابی . کم یابی . دیریابی . شذوذ. دشواریابی . عزت . (یادداشت مؤلف ). ندرة.- بر سبیل ندرت ؛ گاهگاه . گاه وگداری .- به ندرت ؛ ندرتاً. ندرةً.|| تنهائی . (ناظم الاطباء) ...