کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نداوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نداوت
لغتنامه دهخدا
نداوت . [ ن َ وَ ] (ع اِمص ) نداوة. تری . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نمناکی . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). رطوبت . ندی . ندوت . نم : هوا از لطافت در او مشک ریززمین از نداوت در او چشمه خیز. نظامی .رجوع به نداوة شود.
-
واژههای همآوا
-
نداوة
لغتنامه دهخدا
نداوة. [ ن َ وَ ] (ع مص ) تر شدن . (از اقرب الموارد)(از المنجد). تری زمین . (ناظم الاطباء). || رسیدن باران به زمین . (از المنجد) (از اقرب الموارد). || ندی . ندوة. رجوع به ندی شود. || رفتن آواز. (از اقرب الموارد) (از المنجد).
-
جستوجو در متن
-
ندوت
لغتنامه دهخدا
ندوت . [ ن ُ دُوْ وَ ] (ع اِمص ) ندی . نداوت . تری . نم . بلل . رطوبت . (یادداشت مؤلف ). رجوع به نُدُوَّة شود.
-
نمناکی
لغتنامه دهخدا
نمناکی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) رطوبت . تری . مرطوبی . (ناظم الاطباء). بلالة. بلل . بلة. نداوت . (یادداشت مؤلف ).
-
چشمه خیز
لغتنامه دهخدا
چشمه خیز. [ چ َ / چ ِ م َ / م ِ ] (نف مرکب ) جائی که استعداد جاری ساختن چشمه ٔ آب را دارد. زمین یا کوهی که بتوان از آنجا آب بیرون آورد. چشمه زای : هوا از لطافت در او مشک ریززمین از نداوت در او چشمه خیز. نظامی .رجوع به چشمه شود.
-
آغار
لغتنامه دهخدا
آغار. (اِ) نم . زه . ثاد. نداوت . ندا : عقیق وار شده ست آن زمین ز بس که ز خون بروی دشت و بیابان فروشده ست آغار. کسائی یا عنصری . || آنچه ترابد از کوزه ومانند آن : از هرچه سبو پر کنی از زیر و ز پهلوش زآن چیز برون آید و بیرون دهد آغار. ناصرخسرو.از خاطر...
-
مشکریز
لغتنامه دهخدا
مشکریز. [ م ُ / م ِ ] (نف مرکب ) مشک ریزنده . مشک پاش . مشک افشان . خوشبوی سازنده : درّبار و مشکریز و نوش طبع و زهرفعل جانفروز و دلگشا و غمزدا و لهوتن .منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی چ 1 ص 65).گیرم که آتش سده در جان ما زدی زآن مشک ریز شاخ چلیپا چه خواستی...
-
بلل
لغتنامه دهخدا
بلل . [ ب َ ل َ ] (ع اِ) تری و نمناکی . (منتهی الارب ). تری . (دهار) (از ذیل اقرب الموارد) (غیاث ). نم . ندی . نداوت . رطوبت . ندوت .- بلل شبهه ؛ در اصطلاح فقهی ، تری زیر جامه ٔ نائم که در بیداری نداند چیست . تری که مرد در جامه بیند و نداند چیست . ر...
-
ندی
لغتنامه دهخدا
ندی . [ ن َ دا ] (ع اِ) خاک نمناک . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). ثَری ̍. (اقرب الموارد) (از المنجد). || نم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (دهار). تری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ثاد. نداوت . ندوت . رطوبت . بلل ...
-
لطافت
لغتنامه دهخدا
لطافت . [ ل َ ف َ ] (ع مص ) ریزه و خرد شدن . (منتهی الارب ). خردی . ریزگی . دقت . صغر. باریک گشتن . (منتهی الارب ). باریکی . نازکی . نغزی . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). ضد کثافت . نرمی . (آنندراج ). لطیف شدن . (زوزنی ). تری . لطف . صاحب کشاف اصطلاح...
-
طهارت
لغتنامه دهخدا
طهارت . [ طَ رَ ] (از ع ، مص ) پاک گردیدن . یقال : طهر طهراً و طهارة. (منتهی الارب ). پاک شدن . (آنندراج ) (دهار). پاکی . (آنندراج ) : تقوای نفس ما بطواف ِ پیاله است جائی که باده نیست طهارت نمی کنم . علیقلی بیک ترکمان (از آنندراج ). || نمازی بودن . م...
-
نم
لغتنامه دهخدا
نم . [ ن َ ] (اِ) تری . رطوبت . (انجمن آرا) (آنندراج ). رطوبت اندک . (برهان قاطع). رطوبت و تری اندک . (ناظم الاطباء). نمج . ندی . بلل . نداوت . ندوت . (یادداشت مؤلف ) : به دریا به آب اندرون نم نماندکه چوبینه راشاه بایست خواند. فردوسی .چو از دامن ابر...
-
بخشیدن
لغتنامه دهخدا
بخشیدن . [ ب َ دَ ] (مص ) عطا کردن . دادن . بذل و هبه کردن . (ناظم الاطباء). دادن . اعطاء. (شرفنامه ٔ منیری ). امتیاح .وهب . هبة. دسع. دسیعة. ایجاء. شکد. تشکید. اعشاء. انطاء. (منتهی الارب ). عطاء. عطا کردن . بذل . دادن بی عوض . موهبت . جود. نداوت . (...