کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نخ کردن باسوزن و غیره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نخ عمامه
لغتنامه دهخدا
نخ عمامه . [ن َ خ ِ ع َم ْ ما م َ / م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نخ گروهه . (لغات فرهنگستان ). نخی که آن را گرد چیزی به شکل عمامه پیچیده باشند. مقابل نخ کلاف یا نخ کلافه .
-
نخ قندی
لغتنامه دهخدا
نخ قندی . [ ن َ خ ِ ق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نخ قند. رجوع به نخ قند شود.
-
نخ گروهه
لغتنامه دهخدا
نخ گروهه . [ ن َ خ ِ گ ُ هََ / هَِ / ن َ گ ُ هََ / هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نخ عمامه . (لغات فرهنگستان ).
-
نخ باف
لغتنامه دهخدا
نخ باف . [ ن َ ] (نف مرکب ) نخ ریس . نخ بافنده . نخاخ .
-
نخ بافی
لغتنامه دهخدا
نخ بافی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل نخ باف . رجوع به نخ باف شود.
-
نخ تاب
لغتنامه دهخدا
نخ تاب . [ ن َ] (نف مرکب ) نخ تابنده . که نخ تابد. نخ ریس . نخ باف .
-
نخ تابی
لغتنامه دهخدا
نخ تابی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل نخ تاب . نخ ریسی .
-
نخ سوزن کن
لغتنامه دهخدا
نخ سوزن کن . [ ن َ زَ ک ُ ] (نف مرکب ) نخ به سوزن کننده . که نخ را از سوراخ سوزن می گذراند. || (اِ مرکب ) ابزاری که بدان نخ به سوراخ سوزن کنند.
-
جستوجو در متن
-
وز کردن
لغتنامه دهخدا
وز کردن . [ وِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جوش برآوردن چیزی ترشیده چون خمیر و ماست و غیره . ترش شدن و کف کردن ماست و غیره . (فرهنگ فارسی معین ). || درهم و برهم شدن مو. مجعد شدن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
لاروب
لغتنامه دهخدا
لاروب . (نف مرکب ) روبنده ٔ لای و گل . پاک کننده ٔ گل و لای رودخانه و قنات و غیره .- کشتی لاروب ؛ کشتی پاک کننده ٔ گل و لای رودخانه .- لاروب کردن ؛ لاروبی . پاک کردن گل و لای قنات یا چاه و غیره .
-
انبیذ کردن
لغتنامه دهخدا
انبیذ کردن . [ اَم ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، گرد کردن غله و غیره در جایی چون خرمن گاه و غیره ، شاید انبودن نیز همین کلمه باشد. (یادداشت بخط مؤلف ). در تداول گناباد (خراسان ) توده کردن گندم در خرمن پس از جدا شدن از کاه برای تقسیم کردن میا...
-
ریسیدن
لغتنامه دهخدا
ریسیدن . [ دَ ] (مص ) رشتن . تافتن . ریسمان ساختن . (ناظم الاطباء). رشتن پنبه . تافتن پشم و ابریشم وامثال آن . (برهان ) (آنندراج ) (از انجمن آرا). رشته ٔپنبه و پشم از چرخه تافتن . (غیاث اللغات ). تابیدن رشته ها با دوک یا چرخ و غیره : ریسیدن نخ . ریسی...
-
خفت کردن
لغتنامه دهخدا
خفت کردن . [ خ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کمین کردن . پنهان و مترصد شکاری نشستن ، چنانکه یوز و گربه و غیره . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
گل اندود کردن
لغتنامه دهخدا
گل اندود کردن . [ گ ِ اَ ک َ دَ ](مص مرکب ) مالیدن گل بر بام و غیره . تَمدیر. تَسییع. تطبیس . تَسفیط. (منتهی الارب ). گل اندود کردن حوض .