کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نخود هر آش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نخود الوندی
لغتنامه دهخدا
نخود الوندی . [ ن ُ خ ُ دِ اَل ْ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) به لغت اصفهان ، زراوند مدحرج است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به زراوند مدحرج شود.
-
نخود سیاه
لغتنامه دهخدا
نخود سیاه . [ ن ُ خُدْ ] (اِ مرکب ) مُجُک . (یادداشت مؤلف ).- پی نخود سیاه فرستادن ؛ کسی را که نخواهند در وقت کاری حاضر باشد به تدبیر و بهانه بیرون فرستادن : دیروز رندان میخواستند شراب بخورند آخوند بیچاره را پی نخود سیاه فرستادند . پی کاری فرستادن ...
-
نخود قندی
لغتنامه دهخدا
نخود قندی . [ ن ُ خ ُ دِ ق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام نوعی از میوه . (ناظم الاطباء).
-
نخود کور
لغتنامه دهخدا
نخود کور. [ ن ُ خ ُ دِ / ن ُ خُدْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمی نخود برشته که از حد معمول ریزتر باشد و پوست آن به آسانی جدا نشود. مقابل نخود گل . این قسم نخود را در کرمان نخود کورو گویند.
-
نخود کورو
لغتنامه دهخدا
نخود کورو. [ ن ُ خ ُ دِ / ن ُ خُدْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در تداول کرمان ، نخود کور. مقابل نخود گل . رجوع به نخود کور شود.
-
نخود گل
لغتنامه دهخدا
نخود گل . [ن ُ خ ُ دِ گ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قسمی نخود برشته که پوست آن به آسانی جدا شود. مقابل نخود کور.
-
نخود مریم
لغتنامه دهخدا
نخود مریم . [ ن ُ خ ُ دِ م َرْ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) به لغت اهل اصفهان ، زراوند مدحرج است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
بان نخود
لغتنامه دهخدا
بان نخود. [ ن ْ ن ُ خُد ] (اِخ ) دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد که در 15 هزارگزی شمال گهواره نزدی» رودخانه ٔ زمکان واقع است . ناحیه ای است سردسیر و دارای 100 تن سکنه ، آب آن جا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و کمی توتون و لبنیات و شغل مرد...
-
پی نخود سیاه فرستادن
لغتنامه دهخدا
پی نخود سیاه فرستادن . [ پ َ / پ ِ ی ِ ن ُ / ن َ خوَ / خ ُ دِ ف ِ رِ دَ ] (مص مرکب ) بدنبال امری ناشدنی و صعب الحصول فرستادن .
-
جستوجو در متن
-
آش
لغتنامه دهخدا
آش . (اِ) آنچه پزند از طعام . یا طعام رقیق آشامیدنی . مَرَق : رزق تن پاک همه باطل و ناچیز شودگر نیاید پدر تاش تکین بر دم آش . ناصرخسرو.این آشها را مدبران ملائکه از سرای بهشت دست به دست کرده اند و این آشها را می فرستند و دو تن فرشته برهر خوان ایستاده ...
-
دان
لغتنامه دهخدا
دان . (اِ) مطلق دانه را گویند. (برهان ). دانه . دانه ٔ هر چیز. حبه . مخفف دانه است . (برهان ). تخم هر چیز که بکارند و بروید. (آنندراج ) : دان است و دام خال و خم زلف آن صنم من سال و ماه بسته بدان دان و دام دل . سوزنی .فراخی در جهان چندان اثر کردکه یک ...
-
کشکین
لغتنامه دهخدا
کشکین . [ ک َ ] (ص نسبی ، اِ) از جو. (یادداشت مؤلف ).جوین . حاصل از جو، و نانی را گویند که از جو بدست آمده باشد و بعضی گویند نانی که از آرد باقلا و نخود وگندم و جو درهم آمیخته و پخته باشند. (از برهان ) (از آنندراج ). نانی است از آرد جو و باقلی و از ...
-
حسو
لغتنامه دهخدا
حسو. [ ح َ س ُوو / ح َس ْوْ ] (ع اِ) آشامیدنی . (دهّار). هر چیز رقیق که توان آشامید. حریره . آنچه از شوربا و جز آن که اندک اندک آشامند. (غیاث اللغات ). طعامی که از آرد و آب و روغن پزند و گاهی بدان شیرینی نیز کنند : حسو نعره میزد که بغرا کجاست که کشتن...
-
بغرا
لغتنامه دهخدا
بغرا. [ ب ُ ] (اِخ ) بغراخان نام پادشاهی بوده است از خوارزم . (برهان ). شهاب الدوله هارون بغراخان بن سلیمان از ایلک خانیه ٔ ترکستان (متوفی بین 383 و 384هَ . ق .). دیگر هارون بغراخان بن یوسف خضرخان از ایلک خانیه ٔ مشرق ترکستان (455؟-496). «طبقات سلاطی...