کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نخودی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نخودی
لغتنامه دهخدا
نخودی . [ ن ُ خ ُ ] (ص نسبی ) نوعی از رنگ است که مشابه نخود باشد. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رنگی که مانند رنگ نخود باشد. (فرهنگ نظام ). به رنگ نخود. زرد کم رنگ . || چیزی که به رنگ نخود باشد. (از فرهنگ نظام ). || به شکل و اندازه ٔ نخود. ریزه چون دانه...
-
واژههای مشابه
-
عروسک نخودی
لغتنامه دهخدا
عروسک نخودی . [ ع َ س َ ک ِ ن ُ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مثل عروسک نخودی ؛ سخت خُرد و جمعوجور.
-
نان نخودی
لغتنامه دهخدا
نان نخودی . [ ن ِ ن َ / ن ُ خ ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قسمی شیرینی است . رجوع به نان نخودچی شود.
-
مریم نخودی
لغتنامه دهخدا
مریم نخودی . [ م َرْ ی َ ن ُ خوَدْ / خُدْ ] (اِ مرکب ) گیاهی است از تیره ٔ نعناعیان با ارتفاع 15 تا30 سانتیمتر. این گیاه در جنگلهای نواحی مرکزی و جنوبی اروپا و شمال افریقا و ایران میروید. برگهایش متقابل و بیضوی و بی کرک و شفاف و به رنگ سبز تیره می با...
-
جستوجو در متن
-
مانداروی تلخ
لغتنامه دهخدا
مانداروی تلخ . [ ی ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مریم نخودی . رجوع مریم نخودی و کمادریوس شود.
-
کامادریوس
لغتنامه دهخدا
کامادریوس . (یونانی ، اِ) بلوطالارض . کمادریوس . گل خنو. مریم نخودی آریه . (دزی ج 2 ص 435). رجوع به فرهنگ نفیسی در کلمه ٔ eeَGermandr شود.
-
سرچکادی
لغتنامه دهخدا
سرچکادی . [ س َ چ َ ] (اِ مرکب )چیزی باشد که بر سر چیزی ستانند، چنانکه یک من کشمش بخرند مشت نخودی یا چیزی دیگر بر سر آن بگیرند و آن را در هندوستان دستوری گویند. (برهان ) (آنندراج ).
-
نان نخودچی
لغتنامه دهخدا
نان نخودچی . [ ن ِ ن َ / ن ُ خُدْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قسمی شیرینی است که از آرد نخود و روغن و شکر سازند. نان نخودی .
-
تگری
لغتنامه دهخدا
تگری . [ ت َ گ َ ] (ص نسبی ) مخفف تگرگی ، منسوب به تگرگ ، جامه ای با خالهای برجسته . با خالها، به اندازه ٔ نخودی و خردتر. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا).
-
واروک
لغتنامه دهخدا
واروک . (اِ) برجستگی که بر پوست آدمی پدید آید چون نخودی . زگیل . (از یادداشتهای مؤلف ). آژخ . بالو. پالو. ثؤلول . زلق . مهک . وارو. رَزک . اَزَغ . رجوع به ثؤلول شود.
-
فولیون
لغتنامه دهخدا
فولیون . (معرب ، اِ)(از یونانی پولیون ) مریم نخودی . (فرهنگ فارسی معین ). دارویی است که از ملک شام آرند. جراحتهای تازه را نافع است . (آنندراج ) (از برهان ). اسم یونانی جعده است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
ذرت
لغتنامه دهخدا
ذرت . [ ذُرْ رَ ] (ع اِ) گیاهی است چون نی و آن را میوه ای به بزرگی یک و دو خیار بلفافهائی پیچیده و به درون میوه چوبی است که خوردنی نیست و بر آن دانه های بسیار منتظم و پیوسته هست هر یک چند نخودی خرد که تمام سطح را پوشیده است و آن دانه ها خوراکی باشد ک...
-
شیرشکری
لغتنامه دهخدا
شیرشکری . [ شی ش َ ک َ ] (ص نسبی ) پارچه ای است ابریشمین به رنگ سفید یا نخودی ، که بر آن با ابریشم قهوه ای یا زرد تیره سوزن دوزی شده باشد. رجوع شود به مقاله ٔ «عمامه ٔ شیر و شکری » نوشته ٔ یحیی ماهیار نوابی در مجموعه ٔ مقالات ج 1 ص 264.