کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نخل ماتم بستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نخل ماتم بستن
لغتنامه دهخدا
نخل ماتم بستن . [ ن َ ل ِ ت َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) تابوت را زینت دادن . تزیین تابوت : داغ حرمان آنقدر خواهم که در برگ امیدزآن گل خودرو توانم بست نخل ماتمی . کلیم (از آنندراج ).|| آراستن نخل عزا. آراستن نخل محرم . رجوع به نخل و نخل عزا و نخل تابوت شود...
-
واژههای مشابه
-
نخل ابراهیم
لغتنامه دهخدا
نخل ابراهیم . [ ن َ اِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دهواز بخش میناب شهرستان بندرعباس ، در 15 هزارگزی مغرب میناب و 3 هزارگزی شمال راه میناب به تیاب در جلگه ٔگرمسیری واقع است و 600 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ، محصولش خرما و شغل اهالی زراعت است . مزرعه ...
-
نخل طور
لغتنامه دهخدا
نخل طور. [ ن َل ِ ] (اِخ ) درختی که موسی علیه السلام را در وادی ایمن به حوالی کوه طور تجلی انوار حق تعالی بر آن درخت مشاهده شده بود. (فرهنگ نظام ) (از غیاث اللغات ) (آنندراج ). نخل اَیْمَن . رجوع به ترکیب های ذیل نخل شود.
-
نخل مریم
لغتنامه دهخدا
نخل مریم . [ ن َ ل ِ م َرْ ی َ ] (اِخ ) عبارت از نخلی است که چون حضرت مریم در زمان تولد عیسی علیه السلام از درد زه بیقرار شده در صحرا زیر درخت خرما که خشک بود رفت از برکت آن عفیفه درخت مزبور سبز شد. (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ) (فرهنگ نظام ) : به ...
-
نخل مومین
لغتنامه دهخدا
نخل مومین . [ ن َ ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نخل موم . نخلی که نخلبند سازد : بلی نخل خرمای مریم بخنددبر آن نخل مومین که علاّن نماید. خاقانی .گر به اول نستدندی اصل شیرینی ز موم نخل مومین در رطب شیرین تر از قند آمدی . خاقانی .نخل بستان و ترنج سر ایو...
-
نخل آرا
لغتنامه دهخدا
نخل آرا. [ ن َ ] (نف مرکب ) آراینده ٔ نخل . که نخل محرّم را بیاراید. || (ن مف مرکب ) آرایش شده با خرمابن ها. (ناظم الاطباء).
-
نخل آرائی
لغتنامه دهخدا
نخل آرائی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل نخل آرا.
-
نخل ایزدی
لغتنامه دهخدا
نخل ایزدی . [ ن َ زَ ] (اِخ ) دهی کوچک است از دهستان چارکی بخش لنگه ٔ شهرستان لار با 62 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
نخل بالا
لغتنامه دهخدا
نخل بالا. [ ن َ ] (ص مرکب ) که قد او در رسایی چون نخل بود. مستقیم اندام . تناور. بلندقد. بالابلند : سر زنگی نخل بالا فتادچو زنگی که از نخل خرما فتاد.نظامی .
-
نخل پیر
لغتنامه دهخدا
نخل پیر. [ ن َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رودخانه ٔ بخش میناب شهرستان بندرعباس . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
-
نخل پیرا
لغتنامه دهخدا
نخل پیرا. [ ن َ ] (نف مرکب ) که نخل خرما را بپیراید و مواظبت کند. || نخلبند. رجوع به نخلبند شود.
-
نخل پیرایی
لغتنامه دهخدا
نخل پیرایی . [ ن َ] (حامص مرکب ) عمل نخل پیرا. رجوع به نخل پیرا شود.
-
نخل پیوند
لغتنامه دهخدا
نخل پیوند. [ ن َ پ َی ْ / پ ِی ْ وَ ] (نف مرکب ) کسی که نخل عاشورا را با هنرمندی بسازد. || کسی که مجسمه ٔ نخل و درختان میوه را از موم و جز آن بسازد. || نقاشی که صورت درختها را بکشد.(فرهنگ نظام ). در تمام معانی رجوع به نخلبند شود.
-
نخل تقی
لغتنامه دهخدا
نخل تقی . [ ن َ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ثلاث بخش کنگان شهرستان بوشهر، در 65 هزارگزی جنوب شرقی کنگان درجلگه ٔ گرمسیری واقع است و 1150 تن سکنه دارد. آبش از چاه ، محصولش غلات و خرما و تنباکو و شغل اهالی زراعت و صید ماهی است . (از فرهنگ جغرافیائی ...