کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نخز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نخز
لغتنامه دهخدا
نخز. [ ن َ ] (ع مص ) به کارد و جز آن زدن . || دردناک و رنجیده ساختن به سخن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
نخز
لغتنامه دهخدا
نخز. [ ن َ خ ُ ] (اِ) بمعنی نخست باشد که اول و ابتداست ، و نخزین بمعنی نخستین . (برهان قاطع) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مصحف نخری است . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). رجوع به نخری شود.
-
واژههای همآوا
-
نخذ
لغتنامه دهخدا
نخذ. [ ن ُ خ َ ] (اِخ ) یکی از نواحی واقع درسمت خراسان در بین چند ناحیه که از جمله ٔ آنهاست فریاب و ذم و یهودیه و آمل . (از معجم البلدان ). شهرکی است بین بلخ و مرو در طرف بری . (از انساب سمعانی ).
-
جستوجو در متن
-
نخزین
لغتنامه دهخدا
نخزین . [ ن َ خ ُ ] (ص نسبی ) نخستین . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). اولین . رجوع به نخز و نخری شود.