کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نخراشیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نخراشیده
لغتنامه دهخدا
نخراشیده . [ ن َ خ َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) خراشیده ناشده . مقابل خراشیده . رجوع به خراشیده شود. || ناخار. ناخراشیده و ناتراشیده . ناهموار. ناملایم . خشن . بی ادب . رجوع به ناخراشیده شود.
-
واژههای مشابه
-
نتراشیده و نخراشیده
لغتنامه دهخدا
نتراشیده و نخراشیده . [ ن َ ت َ دَ / دِ وُ ن َ خ َ دَ / دِ ](ترکیب عطفی ، ص مرکب ) ناصاف . ناهموار. || خشن . زمخت . ناملایم . || سخت روستائی منش و دور از آداب و رسوم . که رسم و راه نداند. که ناهنجارو زمخت و بی ادب است . که حرکات و رفتارش خشن و بی ادب...
-
جستوجو در متن
-
ناخار
لغتنامه دهخدا
ناخار. (ص مرکب ) در تداول ، ناهموار. درشت . زمخت . خشن . نتراشیده . نخراشیده . ناهنجار. قلمبه .
-
قلنبه
لغتنامه دهخدا
قلنبه . [ ق ُ لُم ْ ب َ / ب ِ ](اِ) درشت . ناهنجار. نتراشیده و نخراشیده . قلمبه .- قلنبه سلمبه ؛ غلنبه سلنبه : کلمات قلنبه سلمبه .- قلنبه گو ؛ غلنبه گو. آنکه کلمات درشت و نامأنوس بکار برد.- قلنبه گویی ؛ غلنبه گویی . عمل قلنبه گو.رجوع به غلمبه و غل...
-
نسنجیده
لغتنامه دهخدا
نسنجیده . [ ن َ س َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) سنجیده ناشده . ناسنجیده . || نسخته . ناسخته . نفهمیده . نپائیده . پرت وپلا. قلمبه . نتراشیده نخراشیده : سخن با تو نگویم تا نسنجم نسنجیده مگو تا من نرنجم . نظامی .|| (ق مرکب ) نیندیشیده . بی تأمل و تعمق . بی...
-
دگل
لغتنامه دهخدا
دگل . [ دَ گ َ ] (ص ، اِ) دکل . امردی که نامترش و ناهموار شده دست و پای گنده و بزرگ داشته باشد. (برهان ). امرد زمخت با دست و پای گنده و بزرگ . کسی که دست و پایش بزرگ و گنده باشد. (ناظم الاطباء). امرد نتراشیده نخراشیده . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی )....
-
ناهنجار
لغتنامه دهخدا
ناهنجار. [ هََ ](ص مرکب ) بی راه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نه به آئین . (یادداشت مؤلف ). بی قاعده . برخلاف طریقه ٔ معین . (لغات فرهنگستان ). نامناسب . || درشت . ناهموار. (از ناظم الاطباء). خشن . ناملایم . ناخوار. ناخار.- رفتار ناهنجار ؛ رفتار بی ...
-
نکره
لغتنامه دهخدا
نکره . [ ن َ ک َ رَ / رِ ] (از ع ، ص ) ناشناس . غیرمعروف . (ناظم الاطباء). ناشناس . مجهول . (یادداشت مؤلف ). || در تداول ، درشت خشن . (یادداشت مؤلف ). نتراشیده و نخراشیده . کت وکلفت و هیولا و زمخت ، اعم از انسان یا حیوان یا صدا: هیکل نکره . غول نکر...
-
ناتراش
لغتنامه دهخدا
ناتراش . [ ت َ ](ن مف مرکب ) چوب و غیر آن که تراشیده نشده باشد. ناتراشیده . (فرهنگ نظام ). تراشیده نشده . ناسترده . جلا داده نشده . (ناظم الاطباء). ناهموار. (غیاث ) (آنندراج ).نتراشیده . ناصاف . که تراشیده نشده است : یکی ناچخ شه که بر وی رسیدز زنگی ر...
-
نخاله
لغتنامه دهخدا
نخاله . [ ن ُ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِ) سپوس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). آنچه در موبیز پس از بیختن آرد باقی ماند. پوست هر دانه ای که آدمی آن را نمی خورد. (ناظم الاطبا). آنچه که بعدِ بیختن آرد در غربال و غیره باقی ماند. (غی...
-
چماق
لغتنامه دهخدا
چماق . [ چ ُ ] (ترکی ، اِ) گرز آهنین شش پره را گویند. (برهان ) (آنندراج ). گرز آهنی شش پهلو. (غیاث ). گرز آهنین شش پره . (ناظم الاطباء). شش پر، گرز. عمود. عمود آهنین : بتیغ و تیر همی کرد میرطغرل فتح چنانکه میرالب ارسلان به خشت و چماق . لامعی .چه گوشم...
-
ناساز
لغتنامه دهخدا
ناساز. (ص مرکب ) از: نا (نفی ، سلب ) + ساز (ساختن ). کردی : ناساز، ناز . (خشن . زمخت ). بی تناسب . نامتناسب . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). ناموزون . ناهموار. بی اندام . نتراشیده و نخراشیده : هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست ورنه تشریف تو بر بالا...