کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نخاعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نخاعة
لغتنامه دهخدا
نخاعة. [ ن ُ ع َ ] (ع اِ) آب بینی یا آب لزج که از سینه یا بن بینی برآید. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). بلغم که از گلو برآید. (فرهنگ خطی ). خیو که از دهن بیندازند. (مهذب الاسما). آنچه تف کند انسان ، و گفته انداز سینه برآید، یا آنچه از ب...
-
جستوجو در متن
-
نخامة
لغتنامه دهخدا
نخامة. [ ن ُ م َ ] (ع اِ) آب بینی و دماغ و سینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نخاعة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). خلط دماغ و سینه . (فرهنگ خطی ). بلغم . (دهار). بلغم که از گلو برآید. (فرهنگ خطی ). خیو که بیندازند از دهن . (یادداشت مؤ...
-
بلغم
لغتنامه دهخدا
بلغم . [ ب َ غ َ ] (ع اِ) در اصطلاح طب قدیم ، خلطی از اخلاط چهارگانه ٔ بدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و باشد که جگر بس گرم نباشد و اندر پزانیدن صفو کیلوس که آنرا هضم دوم گویند تقصیری افتد و چیزی بماند که به خامی گراید،آن بلغم باشد. (ذخیره ٔ ...