کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نحوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نحوی
لغتنامه دهخدا
نحوی . [ ن َح ْ ] (اِخ ) احمد (خواجه ...خان ) کشمیری فرخ آبادی . از پارسی گویان هند است . او راست :اگر وصف رخ و زلفش نبودی زیب عنوانهانگشتی نغز و دلکش معنی اشعار دیوانهابه بزم عاشقانش بی سروسامان نیَم نحوی که دارم همچو شمع از اشک و آه گرم دیوانها.(از...
-
نحوی
لغتنامه دهخدا
نحوی . [ ن َح ْ ] (ص نسبی ) منسوب به علم نحو. (ناظم الاطباء). || عالم به علم نحو. (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). آنکه نحو داند. نحودان : چو ابن رومی شاعر چو ابن مقله دبیرچو ابن معتز نحوی چو اصمعی لغوی . منوچهری .کاتب نیک است و هست نحوی استادصاحب عب...
-
واژههای مشابه
-
یحیی نحوی
لغتنامه دهخدا
یحیی نحوی . [ ی َح ْ یا ن َح ْ وی ] (اِخ ) اسکندرانی . تلمیذ ساواری و اسقف یکی از کنائس مصر بود به مذهب نصارای یعقوبیه . سپس از قول به تثلیث بازگشت . اسقفها گرد آمدند و با او مناظره کردند و او در مناظره غالب گشت . اسقفها باز از او خواهش رجوع از عقیده...
-
علی نحوی
لغتنامه دهخدا
علی نحوی . [ ع َ ی ِ ن َح ْ ] (اِخ ) ابن ابی زید محمدبن علی نحوی استرآبادی . ملقب به فصیحی و مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابوالحسن (علی بن ...) شود.
-
علی نحوی
لغتنامه دهخدا
علی نحوی . [ ع َ ی ِ ن َح ْ ] (اِخ ) ابن محمد نحوی وزیر. مکنی به ابوالمکارم . متوفی در سال 561 هَ . ق . او راست : مختصر الغریبین ابوعبید احمدبن محمد هروی . (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1209).
-
اعلم نحوی
لغتنامه دهخدا
اعلم نحوی . [ اَ ل َ م ِ ن َح ْ ] (اِخ ) یوسف بن سلیمان بن عیسی مکنی به ابوالحجاج و مشهور به اعلم . از علماء بنام علم نحو است . رجوع به اعلم و اعلم شنتمری و ابوالحجاج و یوسف در همین لغت نامه و روضات الجنات ص 48 شود.
-
خلیل نحوی
لغتنامه دهخدا
خلیل نحوی . [ خ َ لی ل ِ ن َح ْ ] (اِخ ) رجوع به خلیل بن احمد عروضی شود.
-
خلف نحوی
لغتنامه دهخدا
خلف نحوی . [ خ َ ل َ ف ِ ن َ ] (اِخ ) مکنی به ابن مطرز. او راست : کتاب معانی القرآن . (ابن الندیم ).
-
جستوجو در متن
-
خالویه
لغتنامه دهخدا
خالویه .[ ل ِ وَ ی ْه ْ ] (اِخ ) نحوی . وی جد حسین بن احمد نحوی مکنی به ابوعبداﷲ است .
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) نحوی ، مکنی به ابوالفضل . از تابعان بوده است .
-
ناح
لغتنامه دهخدا
ناح . [ حِن ْ ] (ع ص ) ناحی . نحوی . رجل ناح ؛ مرد نحوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کسی که نحو میداند. ج ، نُحاة. رجوع به نحو شود.
-
خلیل عروضی
لغتنامه دهخدا
خلیل عروضی . [ خ َ لی ل ِ ع َ ] (اِخ ) لقب خلیل بن احمد نحوی . رجوع به خلیل بن احمد نحوی شود.
-
ابوالخیر
لغتنامه دهخدا
ابوالخیر. [ اَ بُل ْ خ َ ](اِخ ) کفرطایی . رجوع به سلامةبن عیاض نحوی ... شود.