کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نجیب الدین گلپایگانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نجیب الدین گلپایگانی
لغتنامه دهخدا
نجیب الدین گلپایگانی . [ ن َ بُدْ دی ن ِ گ ُ ی َ ] (اِخ ) از شاعران قصیده سرای قرن پنجم هجری است . وی در خدمت خواجه نظام الملک میزیسته و نایب شرف الملک صاحب دیوان خواجه بوده است ، و به روایت حمداﷲ مستوفی در آخر عهد سلاجقه درگذشته و کتاب «بشروهند» ازم...
-
واژههای مشابه
-
علی نجیب
لغتنامه دهخدا
علی نجیب . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن محمودبن علی نجیب رودباری . رجوع به علی رودباری شود.
-
نجیب کاشانی
لغتنامه دهخدا
نجیب کاشانی . [ ن َ ب ِ ] (اِخ ) ملا نورا، فرزند خواجه محمدحسین کاشانی . از شعرای قرن یازدهم هجری است . نصرآبادی با تذکر اینکه در حداثت سن است ، آرد: «دو سال قبل از این [ سال تألیف تذکره ] به اصفهان آمده درخیابان مشهور به خان کاشان به امر بزازی مشغو...
-
نجیب الاطراف
لغتنامه دهخدا
نجیب الاطراف . [ ن َ بُل ْ اَ ] (ع ص مرکب ) که اجداد و پدران مادری و پدری نجیب دارد. نجیب زاد. اصیل .
-
نجیب الطرفین
لغتنامه دهخدا
نجیب الطرفین . [ ن َ بُطْ طَ رَ ف َ ] (ع ص مرکب ) آنکه از طرف پدر و مادر هر دو گرامی نژاد باشد. (ناظم الاطباء).
-
نجیب زاد
لغتنامه دهخدا
نجیب زاد. [ ن َ ] (ن مف مرکب ، ص مرکب ) نجیب زاده . رجوع به نجیب زاده شود.
-
نجیب زاده
لغتنامه دهخدا
نجیب زاده . [ ن َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ، ص مرکب ) آزادزاده . بزرگ زاده . شریف . اصیل . نسیب .
-
داود نجیب
لغتنامه دهخدا
داود نجیب . [ وو ن َ ] (اِخ ) از بزرگان هرات به عهد چنگیز و هنگام حمله ٔ لشکریان او به هرات است . (روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات ج 2 ص 65).
-
جستوجو در متن
-
نقش نهادن
لغتنامه دهخدا
نقش نهادن . [ ن َ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) تصویر کردن . نقش کردن : شکسته همچو نگارم ز نوک خامه ٔ فکرکه بر صحیفه ٔ دل نقش آن نگار نهد.نجیب الدین گلپایگانی (از آنندراج ).
-
سپرسیاه
لغتنامه دهخدا
سپرسیاه . [ س ِ پ َ ] (اِ مرکب )یکی از نامهای آفتاب . (برهان ) (رشیدی ) : چو لعبتان ضمیرم تتق براندازندسپرسیاه کند آرزوی لالایی .نجیب الدین گلپایگانی (از آنندراج ).
-
رود
لغتنامه دهخدا
رود. (اِ) رودخانه ٔ عظیم و سیال . (برهان قاطع) . رودخانه یعنی آب عظیم . (آنندراج ). نهری که عظیم و جاری باشد. (غیاث اللغات ). رودخانه . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). نهر عظیم و سیال . (ناظم الاطباء). آب جاری فراوان که لفظ دیگر فارسی آن دریا و عربیش ...