کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نجوم دانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نجوم دانی
لغتنامه دهخدا
نجوم دانی . [ ن ُ ] (حامص مرکب ) علم نجوم دانستن . رجوع به نجوم شود.
-
واژههای مشابه
-
نجوم اخذ
لغتنامه دهخدا
نجوم اخذ. [ ن ُ م ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به نجوم الاخذ و اخذ شود.
-
نجوم الاخذ
لغتنامه دهخدا
نجوم الاخذ. [ ن ُ مُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) منزل های ماه است ، یا شهاب که بدان مسترقین سمع را میزنند. منازل قمر. (از محیطالمحیط). رجوع به اخذ شود.
-
نجوم دان
لغتنامه دهخدا
نجوم دان . [ ن ُ] (نف مرکب ) عارف به علم نجوم . رجوع به نجوم شود.
-
احکام نجوم
لغتنامه دهخدا
احکام نجوم . [ اَ م ِ ن ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (علم ِ...) علم پیش گوئی حوادث آینده از اوضاع کواکب .
-
اسناخ نجوم
لغتنامه دهخدا
اسناخ نجوم . [ اَ خ ِ ن ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اشیاخ نجوم شود.
-
اصحاب نجوم
لغتنامه دهخدا
اصحاب نجوم . [ اَ ب ِ ن ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) منجمانند. (انجمن آرای ناصری ).
-
حساب نجوم
لغتنامه دهخدا
حساب نجوم . [ ح ِ ب ِ ن ُ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) بخشی از علم حساب نزد مسلمانان بوده و در آن از درجات و دقیقه ها و ثانیه ها و ثالثه ها با ضرب و بخش و جذر و تفریق و مراتب صعودی و نزولی بحث میشده است . و در آن کتابهای مستقل نگاشته اند. (کشف الظنون ).
-
واسطه ٔ عقد نجوم
لغتنامه دهخدا
واسطه ٔ عقد نجوم . [ س ِ طَ / طِ ی ِ ع ِ دِ ن ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آفتاب . (ناظم الاطباء). کنایه از آفتاب عالمتاب است . (برهان ) (آنندراج ).
-
اصل حساب نجوم
لغتنامه دهخدا
اصل حساب نجوم . [ اَ ل ِ ح ِ ب ِ ن ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زیج . رجوع به زیج شود.
-
جستوجو در متن
-
مقومی
لغتنامه دهخدا
مقومی . [ م ُ ق َوْ وِ ] (حامص ) تقویم نویسی . تقویم دانی . استخراج تقویم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). محاسبه کردن وقت ها و حساب کواکب . سنجیدن قرب و بعد و ارتفاع ستارگان : درمقومیش اشکال بود که هست یانه . (چهارمقاله ص 96).کرده بنای عدل را خامه ٔ ت...
-
تضلیع
لغتنامه دهخدا
تضلیع. [ ت َ ] (ع مص ) بر هیئت پهلو نقش کردن جامه . (تاج المصادر بیهقی ). نگارین کردن جامه را به شکل اضلاع . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(آنندراج ). || (اصطلاح علم ریاضی و نجوم ) پهلو کردن است و معنی او آن است که مکعب داری و همی خواهی که آن عدد دانی...
-
دقیقه
لغتنامه دهخدا
دقیقه . [ دَ قی ق َ /ق ِ ] (از ع ، ص ، اِ) دقیقه . مؤنث دقیق . ج ، أدِقّة،أدِقّاء. (از اقرب الموارد). در ناظم الاطباء جمع آن دِقاق و دَقائق ضبط شده است . رجوع به دقیق شود. || نکته ٔ باریک لطیفه . نازک کاری . (یادداشت مرحوم دهخدا) : اندر داروهای مس...