کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نجاست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نجاست
لغتنامه دهخدا
نجاست . [ ن َ / ن ِ س َ ] (از ع ، اِ) پلیدی . ناپاکی . (ناظم الاطباء). پلیدی . (السامی ) (غیاث اللغات ) (مهذب الاسما). ریخ . (زمخشری ). خبث . (منتهی الارب ). رجس . || فضله ٔ انسان و دیگر حیوانات غیر از ستور. (ناظم الاطباء). غایط : مگس بر نجاست آدمی ن...
-
واژههای همآوا
-
نجاسة
لغتنامه دهخدا
نجاسة. [ ن َ س َ ] (ع مص ) پلید شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 98). ناپاک و پلید گردیدن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || پلید بودن . (از اقرب الموارد). نَجْس . نَجَس . رجوع به نَجْس و نجاست شود.
-
جستوجو در متن
-
کرفت
لغتنامه دهخدا
کرفت . [ ک ِ رِ ] (اِ) چرکنی و کثافت باشد. (برهان ) (آنندراج ). چرکینی . پلیدی . نجاست . ناپاکی . (ناظم الاطباء). شوخگنی . شوخگینی . || (ص ) شخصی را گویند که خود را از نجاست پاک نسازد و ملاحظه از نجاست نکند. (برهان ) (آنندراج ).کسی که خود را از نجاست...
-
پلیدی ناک
لغتنامه دهخدا
پلیدی ناک . [ پ َ ] (ص مرکب ) آلوده به نجاست . سرگین آلود.
-
بنات وردان
لغتنامه دهخدا
بنات وردان . [ ب َ ت ُ وِ ] (ع اِ مرکب ) آنچه در نجاست است از کرمها. (زمخشری ) صرصر. زیز. جقا. سوسک سرخ . کرمهای نجاست . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 88 شود.
-
گه آلود
لغتنامه دهخدا
گه آلود. [ گ ُه ْ ] (ن مف مرکب ) آلوده به گه . آغشته ٔ عذره و نجاست . گهی .
-
رجاسة
لغتنامه دهخدا
رجاسة. [ رَ س َ ] (ع اِمص ) نجاست و پلیدی و ناپاکی . || کار زشت . (ناظم الاطباء).
-
افة
لغتنامه دهخدا
افة. [ اُف ْ ف َ ] (ع ص ) بددل . || مفلسی که هیچ ندارد. || مرد آلوده به نجاست . (منتهی الارب ).
-
ان
لغتنامه دهخدا
ان . [ اَ ] (اِ)در تداول عامیانه ، گه . پلیدی . نجاست . فضله ٔ آدمی و جانوران دیگر. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به عن شود.
-
مطهرات
لغتنامه دهخدا
مطهرات . [ م ُ طَهَْ هَِ ] (ع ص ، اِ) ج ِمطهر. چیزهائی که بر حکم فقه اسلامی وسیله ٔ تطهیر اشیاء متنجس هستند. در توضیح المسائل آرد: یازده چیز نجاست را پاک می کند و آنها را مطهرات گویند. اول آب . دوم زمین . سوم آفتاب . چهارم استحاله . پنجم کم شدن دوسوم...
-
گه لوله
لغتنامه دهخدا
گه لوله . [ گ ُه ْ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) لوله ٔ گه . سنده . پلیدی و نجاست استوانه ای شکل . || در تداول عامه ، دشنامی است به کنایه .
-
تلاتف
لغتنامه دهخدا
تلاتف . [ ت َ ت ُ ] (اِ) شور و غوغا. || (ص ) مردم چرکین و پلید که از کثافت و نجاست پرهیز نکند و از او نفرت کنند. (ناظم الاطباء). رجوع به تلاتوف شود.
-
دوژ
لغتنامه دهخدا
دوژ. (اِ) نجاست . || فضله ٔ لکلک . (ناظم الاطباء). دوزه . || بن لاک . براز. لاک مصفی . دوزه . || خرطوم مگس و جز آن . (ناظم الاطباء).