کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نجار شروان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نجار شروان
لغتنامه دهخدا
نجار شروان . [ ن َج ْ جا رِ ش َرْ ] (اِخ ) کنایه از امام خاقانی شاعر معروف است ، چرا که پدر او پیشه ٔ نجاری داشت . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). رجوع به خاقانی شود.
-
واژههای مشابه
-
هرقل نجار
لغتنامه دهخدا
هرقل نجار. [ هَِ ق ِ ل ِ ن َج ْ جا ] (اِخ ) او راست کتاب الدوائر و الدوالیب . (ابن الندیم ). ظاهراً از علمای حیل بوده است . (یادداشت به خط مؤلف ).
-
یوسف نجار
لغتنامه دهخدا
یوسف نجار. [ س ُ ف ِ ن َج ْ جا ] (اِخ ) مردی پرهیزگار بود. فرشته ای وی را مخبر ساخت که مریم پسری خواهد زایید که همان مسیح موعود و منتظر خواهد بود. علیهذا برحسب امر قیصر، یوسف با مریم به بیت لحم رفتند تا اسم ایشان در دفتر قریه ٔ خودشان ثبت شود، چه که ...
-
ابن نجار
لغتنامه دهخدا
ابن نجار. [ اِ ن ُ ن َج ْ جا ] (اِخ ) ابراهیم بن سلیمان . شاعر و ادیب و محدث . مولد به دمشق به سال 590 هَ . ق . او بحلب و بغداد و اسکندریه رفت و مدتی کاتب امجد صاحب حلب و چندی نقیب الاشراف اسکندریه بود. اشعار و رسائلی ازو مانده است .
-
ابن نجار
لغتنامه دهخدا
ابن نجار. [ اِ ن ُ ن َج ْ جا ] (اِخ ) ابوالحسین محمدبن جعفربن محمد تمیمی کوفی . مورخ و نحوی . مولد او به سال 303 هَ . ق . در کوفه . وی از شاگردان ابن درید و نفطویه است . او راست کتابی در تاریخ کوفه و کتابی در نحو. وفات در 402.
-
ابن نجار
لغتنامه دهخدا
ابن نجار. [ اِ ن ُ ن َج ْ جا ] (اِخ ) حافظ محب الدین ابوعبداﷲ محمدبن محمودبن حسن بن هبةاﷲ. ادیب و مورخ و محدث . مولد او بغداد به سال 578 هَ . ق . مدت بیست وهفت سال بسفرهای علمی و بسیاحت گذرانید و بسیاری از بلاد اسلام را بدیدو درک صحبت عده ای عظیم از ...
-
حسین نجار
لغتنامه دهخدا
حسین نجار. [ ح ُ س َ ن ِ ن َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ بغدادی مکنی به ابوعبداﷲ از متکلمان جبری مذهب سده ٔ سوم هجری متوفی در 220 هَ . ق . 835/ م . او راست : «الاستطاعة» و «الصفات و الاسماء» و جز آنها. (معجم المؤلفین از ابن الندیم ص 179) (هدیة العارفی...
-
علی نجار
لغتنامه دهخدا
علی نجار. [ ع َ ی ِ ن َج ْ جا ] (اِخ ) ابن حسن بن صالح نجار طائفی . پزشک بر روش طب قدیم . وی در سال 1228هَ . ق . در طائف متولد شد. و در ابتدا شغل نجاری داشت . سپس نزد یکی از اطبای هند طب را آموخت و شروع به معالجه ٔ مردم بلاد خود کرد. و در سال 1313 هَ...
-
علی نجار
لغتنامه دهخدا
علی نجار. [ ع َ ی ِ ن َج ْ جا ] (اِخ ) ابن محمدبن عامر نجار مصری شافعی . وی فقیه و اصولی و نحوی و مفسر قرن چهاردهم هَ . ق . بود. در عزبةالحرمل از توابع شهر منیه در مصر متولد شد و تحصیلات خود را در ازهر انجام داد. و در سال 1351 هَ . ق . در قاهره درگذش...
-
علی نجار
لغتنامه دهخدا
علی نجار. [ ع َ ی ِ ن َج ْ جا ] (اِخ ) وی پدر خاقانی شاعر مشهور بود و خاقانی این شعر را در مدح وی گفته است :یوسف نجار کیست نوح دروگر که بودتا ز هنر دم زنند بر در امکان اونوح نه بس علم داشت گر پدر من بدی قنطره بستی به علم بر سر طوفان او.(از المعجم فی ...
-
نجار ساغرجی
لغتنامه دهخدا
نجار ساغرجی . [ ن َج ْ جا رِ غ َ ] (اِخ ) رجوع به نجاری سمرقندی شود.
-
اصحاب نجار
لغتنامه دهخدا
اصحاب نجار. [ اَ ب ِ ن َج ْ جا ] (اِخ ) نجاریة. پیروان حسین بن محمد نجار بودند. بیشتر معتزلیان ری و اطراف آن از مذهب او پیروی میکردند. و رجوع به نجاریة و ملل و نحل شهرستانی چ مطبعه ٔ حجازی قاهره ج 1 ص 116 شود.
-
خان نجار
لغتنامه دهخدا
خان نجار. [ ن َج ْ جا ] (اِخ ) منزلی از منازل کاروانی میان کرمانشاهان و کاظمین و ظاهراً در عراق عرب است .
-
حظیره ٔ بنی نجار
لغتنامه دهخدا
حظیره ٔ بنی نجار. [ ح َ رَ ی ِ ب َ ن َج ْ جا ] (اِخ ) نام موضعی بمدینه ٔ منورة. رجوع به جزء1 از ج 2 حبیب السیر چ طهران ص 206 شود.